یارب آن روی است یا قرص قمر
یارب آن لبهاست یا شهد و شکر
در جواب او
گرده های میده و ماس بقر
گر به صد جان می فروشندش بخر
مرهم دلهای ریش صائمان
هست نان گرم و حلوای شکر
با پنیر خشک می گفت آن یکی
«یارب این روی است یا قرص قمر»
چند نازی کله از گیپای خود
از برنج و قلیه هستی بی خبر
همچو پسته در دل من گشته خشک
آرزوی صحنک بادام تر
مرغ بریان سر برآورد از برنج
می کند در چهره نانها نظر
گر چه پر خوردن بود عیب تمام
صوفیان را هست این عین هنر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.