زبس که بورقم اندر ضمیر می آید
ز مطبخی سنخنم بوی سیر می آید
در جواب او
مرا چو یاد ز نان به شیر می آید
هوای طاس عسل در ضمیر می آید
بدوز بر تن بریان، بیار نان تنک
قبای چست که بس بی نظیر می آید
عبیر باز بر آتش نمی نهد عطار
مگر ز مطبخ ما بوی سیر می آید
چه حالتی است ندانم به دهر کنگر را
که او جوان شده در ماس و پیر می آید
مگو که بهر چه عریان بود چنین ریواج
که او زعین بیابان اسیر می آید
ز یمن گرده نان بین که شمسی افلاک
به چشم صوفی مسکین حقیر می آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.