دانی مراست از لب دلدار آرزو
ای بخت چاره ساز کرم کن بیار زو
در جواب او
چشم مرا به طلعت نان است آرزو
ای مطبخی به لطف کرم کن بیار زو
برداشتی چو خوان صبا هم به شب زپیش
زنهار ای عزیز چنین برمدار زو
موجود شد چو نان و عسل ای عزیز من
آب خنک اگر نبود از خم آر زو
در دین لوت خواره غدد هست لایجوز
بر ساز سفره را تو ز نان بیشمار زو
از شوق سیب دل شده بیمار، گفتمش
باشد ترا امید بهی از انار زو
دل در بلای قامت زناج مبتلاست
یارب مباد آنکه شود رستگار زو
صوفی دعای اهل کرم گوی روز و شب
وز بهر شکر اطعمه دستی برآر زو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.