در همه دیر مغان نیست چو من شیدائی
خرقه جائی گرو باده و دفتر جائی
در جواب او
دارم امروز تمنی طبق بغرائی
برسان بار خدایا به کرم از جایی
سر به کونین فرو ناورم از عیش و نشاط
گر فتد در کف من کاسه گندم وایی
نقد جان می دهم از بهر کباب ته نان
ره بازار بگو تا بکنم سودایی
نشوی غافل از احوال دل من زنهار
هر گه از بهر تصدق بپزی حلوایی
حاصل از عمر همین است غنیمت داری
هر گه ای خواجه ترا دست دهد گیپایی
این هوس دارم و یابم مگر این در جنت
کاسه شیر برنج و طبق خرمایی
در تمنای رخ قلیه برنج این ساعت
همچو صوفی نبود در دو جهان شیدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.