سفر کردم به هر شهری رسیدم
چو شهر عشق من شهری ندیدم
در جواب او
بسی در مجمع خوانها رسیدم
حریف پخته ای چون نان ندیدم
مرا در سر هوای کله افتاد
صباحی بوی گیپا چون شنیدم
زشوق جوش بره شب به بازار
لب سنبوسه ها را می گزیدم
دگر عیش جهان بر من تمام است
چو با دیگ حلیمابی آبی رسیدم
حیات تازه ای یابم دگر بار
به چنگ آید اگر لحم قدیدم
دل بریان به حال زار من سوخت
زآهی کز فراقش می کشیدم
چو صوفی هستم امروز ه سرانداز
سحر چو ن نغمه بریان شنیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از سفرهای خود به شهرهای مختلف صحبت میکند و بیان میکند که هیچکدام از آن شهرها به اندازه شهر عشق، زیبا و جذاب نبودهاند. او از تجربههای مختلفش در جمع خوانندگان و لذتهایی که از غذاها و مخصوصاً حلیم میبرده، یاد میکند. همچنین به دوری و فراق از معشوقش اشاره دارد که دلش را میسوزاند. در نهایت، او به حال صوفیوار خود و شنیدن نغمههایی از عالم معنوی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من به هر جایی که سفر کردم، وقتی به شهر عشق رسیدم، هیچ شهری مثل آنجا را ندیدم.
هوش مصنوعی: در مجالس مختلفی که شرکت کردهام، هیچگاه با فردی باتجربه و ماهر که به درستی آمادهٔ بحث باشد، روبهرو نشدهام.
هوش مصنوعی: در ذهنم آرزویی جالب به وجود آمد، وقتی صبح بوی خوش گیاهان را استشمام کردم.
هوش مصنوعی: با شادی و هیجان شب به بازار میرفتم و لب سنبوسهها را میچشیدم.
هوش مصنوعی: زندگی دیگر برای من لذتی ندارد، چون به جایی رسیدم که با دیگ حلیم و آبی مواجه شدم.
هوش مصنوعی: اگر دوباره زندگی تازهای پیدا کنم، به دستم میرسد اگر گوشت تند و خوشمزهام.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر حال بدی که داشتم، از غمی که به خاطر دوری او احساس میکردم، میسوزد.
هوش مصنوعی: امروز مثل یک عارف هستم و سر بر آستان سحر گذاشتهام، زیرا نغمهای خوشایند و دلنواز را شنیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.