نصیب ما ز می لعل دوست گشته خمار
کنیم جان به سر و کار عشق آخر کار
در جواب او
خوش است صحنک بغرا و قلیه بسیار
اگر به دست تو افتد زهی سعادت یار
زبس که برده ز دزدی ز خلق دل بریان
کشیده اند چو دزدان از آتش بر سر دار
بسوزد ار کشم آهی ز شوق نان و کباب
ز آتش دل مجروح من در و دیوار
گه انتظار و گهی آه سرد در غم نان
دلی که گرسنه باشد کشد ازین بسیار
چو هست مایه عمر شریف من بریان
هزار آه، نگشتم ز عمر برخوردار
بیار بره، اگر ماس نیست با کنگر
که خوش بود به کف در آید این گل بیخار
بگوید این به تو صوفی کسی که سیر شدم
ز بهر او بکن این دم هزار استغفار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.