گنجور

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۳

 

چنان بار برآورد به خویشتن

که من گویم: خوردست سوسمار

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۷

 

به حق آن خم زلف ، بسان منقار باز

به حق آن روی خوب، کز گرفتی براز

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۸۸

 

خشک کلب سگ و بتفوز سگ

آن چنان که نجنبید او را هیچ رگ

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰۷

 

گر همه نعمت یک روز به ما بخشد

ننهد منت بر ما و پذیرد هن

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱۱

 

از پی الفغده و روزی به جهد

جانورسوی سپنج خویش جویان و روان

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲۵

 

ازان کوز ابری باز کردار

کلفتش بسدین و تنش زرین

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۴۲

 

کز شاعران نوندمنم و نوگواره

یک بیت پرنیان کنم از سنگ خاره

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۴۴

 

بتگک ازان گزیده‌ام این کازه

کم عیش نیک و دخل بی اندازه

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از دیگر مثنویها » پاره ۱

 

ای بلبل خوش آوا، آوا ده

ای ساقی ، آن قدح باما ده

رودکی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۳ - در سختی راه گوید

 

زمین زراغنک و راه درازش

همه سنگلاخ و همه شوره یکسر

عسجدی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۸

 

تا مورد سبز باشد چون زمرد

تالا سرخ باشد چون مرجان

فرخی سیستانی
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۰۰

 

چه باشد گر خوری صد سال تیمار

چو بینی دوست را یک بار دیدار

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۰۲

 

ار دستت از آتش بود

ما را ز گل مفرش بود

هرچ از تو آید خوش بود

خواهی شفا خواهی الم

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۰۲

 

آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت

رنگ من و تو کجا خرد ای ناداشت

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۰۴

 

پر آب دو دیده و پر آتش جگرم

پر باد دودستم و پر از خاک سرم

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۰۵

 

هم درد دل منی و هم راحت جان

هم فتنه برانگیزی و هم فتنه نشان

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۰۶

 

روزی که مرا وصل تو در چنگ آید

از حال بهشتیان مرا ننگ آید

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۱۳

 

یک روز جمال خویش اگر بنمائی

پرنور شود ز ماه تا ماهی

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۱۴

 

زنجیر معنبر تو دام دل ما است

عنبر ز نسیم او غلام در ما است

در عشق تو چون خطی بنام دل ما است

گوئی که همه جهان بکام دل ما است

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۱۱۶

 

تا کی از دار غروری سوختی دار سرور

تا کی از دار فراری ساختی دار قرار

باش تا از صدمه صور سرافیلی شود

صورت خوبت نهان و سیرت زشت آشکار

خواجه عبدالله انصاری
 
 
۱
۲
۳
۷۶