قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱
صد بوسه بدادمش بزیر کف پای
صد خواهش کردم که روی بر بنده نمای
نشنود که بود رأی او دیگر جای
خوبان همه صد روی بوند و یکرای
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲
راز دل ازین و آن نهفتن تا کی
نقش طرب از هر سه ستردن تا کی
از دوست جفا و جور خوردن تا کی
دیدن بدی و بهی شمردن تا کی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳
ای ترک بگنجه از کجا افتادی
کاندر دل و جان من فکندی شادی
یک بوسه مرا به مستی اندر دادی
ای ترک همیشه مست و خرم بادی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴
افکنده و کنده است آن شمع سرای
افکنده کمند و کنده بدخواه ز جای
نوشیده و پوشیده و استاده بجای
پاشیده شبه بر گل و پوشیده قبای
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۵
گر دل بوفای تو هبا داشتمی
این شهر ز جور خلق بگذاشتمی
من با تو اگر تخم بلا کاشتمی
نادیده شمردمی و برداشتمی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۶
عناب لبا چو برگ عناب شدی
بدرنگ بیامدی و بشتاب شدی
نادیده منت تمام نایاب شدی
چون رنگ بیامدی و چون آب شدی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۷
هرچند تو در کنار من بیشتری
زی جان و دلم بدوستی پیشتری
گر بر دل من ز غمزه چون نیشتری
از خویشتن و خویش مرا خویشتری
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۸
بیجاده لب و یاسمن اندام منی
شادی و نشاط و راحت و کام منی
آرام دلم بردی و آرام منی
بر جان و دلم دامی و در دام منی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۹
ای آنکه خجستگی تو دادی بهمای
با من بوفا و مهربانی بهم آی
جادو ننمود هرگز از تو به ابای
ای زر روان و دیده و دل پیمای
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۰
ای ترک ستمکاره و بیدادگری
تو داد رها کنی بیداد گری
خواهی که بپیچی تو ز بیدادگری
شو داد کن وز کرده بیداد گری
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۱
ای آنکه بروی قبله خوبانی
دل را دل و تن را تن و جان را جانی
گفتم بدلت خریدم از نادانی
اکنون که پدید است بجان ارزانی