گنجور

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۴۶

 

بر همت من زمانه را ناز نماند

بر دیده من سپهر را راز نماند

در پیکر طبل باز آواز نماند

پرواز مکن که جای پرواز نماند

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۴۷

 

در باغ جمال تو دری بگشادند

تا خلق ز تو در طمعی افتادند

بس جان عزیزان که بغارت دادند

واندر سر کوی تو قدم ننهادند

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۴۸

 

دل را اثر روی تو گل پوش کند

جان را سخن خوب تو مدهوش کند

آتش که شراب وصل تو نوش کند

از لطف تو سوختن فراموش کند

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۴۹

 

این درویشان ز وصل بوئی دارند

گوئی ز شراب مهرجوئی دارند

در مجلس ذکر های و هوئی دارند

هی نعره زنند کزو جنونی دارند

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۰

 

غم خواره آنم که غم من نخورد

فرمانبر آنم که دل من ببرد

من جور و جفای او بصد جان بخرم

او مهر و وفای من بیک جونخرد

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۱

 

تا دل زعلایقت یگانه نشود

یک تیر ترا سوی نشانه نشود

تا هر دو جهانت از میانه نشود

کشتی بسلامت بکرانه نشود

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۲

 

دانی که ترا عشق چه میفرماید؟

گر نفس و هوی را تو بکشتی شاید

در بند هوای نفس اماره مباش

تا بر تو در صفای دین بگشاید

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۳

 

گردامن دیدار تو بر چنگ آید

سهل است که پای عمر بر سنگ آید

هر چند گدای کوی عشقم حقا

از جمله جهان بیتو مرا ننگ آید

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۴

 

او نیک و بد مرا نکو میداند

تو خواه بگو خواه مگو میداند

تو بنده با نیاز و او بنده نواز

گرمی کشد و می کشد او میداند

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۵

 

بادی که ز کوی عشق تو برخیزد

از خاک جفا صورت مهر انگیزد

آبی که ز چشم من فراقت ریزد

هر ساعتم آتشی بسر برریزد

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۶

 

هر درد که زین دلم قدم برگیرد

دردی دگرش بجای در برگیرد

زان با هر درد صحبت از سر گیرد

کآتش چو رسد بسوخته درگیرد

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۷

 

قومی که زهر چه دون ما پاک زدند

آتش ز غمان دل در افلاک زدند

از هرچه برون ماست چون دور شدند

بر عرش رسیده خیمه بر خاک زدند

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۸

 

آن را که بدوستی ورامست کنند

عالم همه در همت وی پست کنند

در دوستیش نیستی هست کنند

آنگه به شراب وصل سرمست کنند

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۵۹

 

درویش برو حق عبادت بگزار

شکر کرمش در همه ساعت بگزار

ای آنکه توانگری و نعمت داری

شکرانه نعمتش به طاعت بگزار

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۶۰

 

تا بادل من گرفتی ای جان تو قرار

من دیده خویش کرده ام لؤلؤ بار

باشد که بصحبت سرشکم یکبار

از راه دو دیده ام درآئی بکنار

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۶۱

 

گفتی مگذر بکوی ما در مخمور

تا کشته نشی که خصم ماهست غیور

گویم سخنی بتا که باشم معذور

در کوی تو کشته به که از روی تو دور

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۶۲

 

گفتم چه نهم پیش دو زلف تو نثار

گر هیچ بنزد چاکر آئی یکبار

پیشت بنهم این جگر سوخته را

کاید جگر سوخته با مشک بکار

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۶۳

 

اندر همه عمر من شبی وقت نیاز

آمد بر من خیال معشوقه فراز

برداشت نقاب مرمرا گفت بناز

باری بنگر که از که ماندستی باز

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۶۴

 

ای در به چنگ آمده در عمر دراز

آورده ترا ز قعر دریا به فراز

غواص ترا نهاده بر دست زناز

افتاده ز دست و باز دریا شده باز

خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۶۵

 

اول تو حدیث عشق کردی آغاز

اندر خور خویش کارما را میساز

ما کی گنجیم در سراپرده راز

لافیست بدست ما و منشور نیاز

خواجه عبدالله انصاری
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۸