×
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ در ستایش قزل ارسلان و شادباش فرارسیدن عید فطر
بدیدند مه، ساقیا می چه داری
که آمد گه عشرت و میگساری
بکردیم سی روز آن میهمان را
بانواع خدمت بسی جان سپاری
سبک دل شدیم از فراقش بیا تا
[...]
۱۲ بیت
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲
جهان چون جنان شد ز باد بهاری
چه عذرست ساقی حرامی نیاری
درافگن بدان آب خشک آتش تر
چو با دست گیتی مکن خاکساری
ز کاشانه برخیز و مجلس برون بر
[...]
۳۳ بیت
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳
زهی با حسن تو همدم صفا و لطف روحانی
به زلف ار سایه خضری به لب چون آب حیوانی
مه و خورشید پیشانی کنند از روی بی شرمی
اگر پیش رخت بر خاک ره ننهند پیشانی
دلم سوزی و این معنی رگی با جان همی دارد
[...]
۳۹ بیت
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴
ز تاب زلف تو ای آفتاب روحانی
به مشگ سوده در آمد هزار ارزانی
مهی به حسن ازین روی آفتاب نهاد
چو سایه پیش تو بر خاک تیره پیشانی
جهان خوبی از آن خواندمت که همچو جهان
[...]
۴۹ بیت
تعداد کل نتایج: ۸۴