اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱
من عاشق و رند و لاابالی شده ام
دیوانه عشق لایزالی شده ام
مشتاق وصالم و وصال تو خیال
از غایت شوق من خیالی شده ام
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲
در بادیه عشق تو سرگردانم
بی رهبر و زاد و بی سروسامانم
از دست غم فراق ما را برهان
در بزم وصال خویشتن بنشانم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳
ما مست مدام کوی آن خماریم
عالم همگی شراب و ما می خواریم
هر لحظه جهان بجرعه نوشیدیم
مست ابدیم و از ازل خماریم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴
ما چون ز ازل مست و خراب آمده ایم
با ساغر و جام و باشراب آمده ایم
تقوی مطلب زما چواز حکم ازل
با شاهد و باده و رباب آمده ایم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵
ما بنده عشق و از خرد آزادیم
با درد و غم عشق تو بس دلشادیم
چون حاصل عمر ما بجز عشق تو نیست
گوئی مگر از برای عشقت زادیم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶
در عشق تو بی مذهبم و بی دینم
نور رخ تو ز کفر و دین می بینم
چون دل بصفای معرفت روشن شد
در مرتبه یقین بود تمکینم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷
روی تو ز مرآت جهان می بینم
حسنت ز همه جهان عیان می بینم
از غیرت اگر پرده برو افکندی
در پرده کون ترا نهان می بینم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸
معشوقه پرست لاابالی مائیم
مست از می وصل ذوالجلالی مائیم
فارغ ز خمار هجر در عین وصال
در بزم شهود لایزالی مائیم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹
شهباز فضای لامکانی مائیم
سیمرغ هوای بی نشانی مائیم
گر ره بخزانه حقیقت طلبی
مفتاح در گنج معانی مائیم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰
واصل بجهان بی مثالی مائیم
عارف بصفات لایزالی مائیم
در بحر هویتش چو فانی شده ام
باقی ببقای بی زوالی مائیم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱
بینا بحقایق معانی مائیم
دانا بمعارف بیانی مائیم
آنکو بیقین بعلم و عین است بحق
از جمله جهان اگر بدانی مائیم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲
در پرتوحسن دلبری حیرانم
کز مهر رخش چو ذره سرگردانم
از جور و جفای یار بی مهر و وفا
درمانده بدام درد بی درمانم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳
عمری بامید وصل دلبر بودم
در آتش هجر او چو اخگر بودم
تاره بحریم حرمتش یافت دلم
دایم ز طلب چو حلقه بردر بودم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴
گفتی چو غمت رسد ترا غمخوارم
شادت کنم و بغم دگر نگذارم
اکنون که ز پا فتادم از درد فراق
بردست وصال جان ما بردارم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵
تا در رخ خوب تو نگاهی کردم
هر روز ز اشتیاقش آهی کردم
تا گشت دلم به بند عشقت پابند
از دست غم تو روبراهی کردم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶
ناظر بکتاب روی خوبان زانیم
کز روی نکو آیت حسنت خوانیم
ما را چه خبر ز عالم و زهد وورع
ما شیوه شاهدان نکو میدانیم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷
ما جمله جهان مصحف ذاتت دانیم
از هر ورقی آیت و صفت خوانیم
با آنکه مدرسیم در مکتب عشق
در معرفت کنه تو ما نادانیم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸
جانا ز جهان جمال تو می بینم
از باغ جهان گل وصالت چینم
دایم ز جهان مرا چو مشهود توئی
در مرتبه شهود بی تلوینم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹
عالم ز جمال تو منور بینم
برصورت آدمت مصور بینم
هرکس که بدولت لقای تو رسید
شادی جهان ورا میسر بینم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰
مشتاق جمال روی جان افروزم
از آتش شوق دایما می سوزم
معشوق چو شد معلم اسرارم
در مکتب عشق عاشقی آموزم