گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۱ - پرسند از او که چند هجا گفتی

 

ای سید کتب خانه برآشفتی

تا ابلهی و بیخودی و خفتی

گفتم هجای (تو) چو گل غنچه

آنرا بیاد سبلت و بشکفتی

گشت آن شکوفه دست بدست از تو

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۲ - چرا ز روی لطافت بدین غریب نسازی

 

چرا ز راه لطافت بدین قضیب نیازی

کزین قضیب عزیزی وزین قضیب بنازی

قضیب سخت عزیز است و با منست که او را

بصد زبان بنوازم، زهی غریب نوازی

بدست گیرم و آنگه بدو چگویم، گویم

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

گاه آن آمد که شب برخوری شلغم زنی

وز کرم نانی گرت باشد مرآنرا هم زنی

روز در هیزم چدن باشی بصحرا تا بشب

آتش اندر دیگ شلغم گر زنی محکم زنی

خلق را از خوردن هر خوردنی بدخو مکن

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۴ - گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی

 

میخکی سازی کزین در دیگ شلغم میکنی

شلغم پخته بسیخی پنج و شش بر هم زنی

کور و سیر و لفت و شلغم برب و کاک و برگ کرم

گرم گرمک میخوری، تا چند گوئی غم زنی

برحذر باشی ز سوزانی و اف و پف کنی

[...]

سوزنی سمرقندی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode