شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول
خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز
شخصم ار باز نیاید، خبرم باز آید
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
هر دم زجهان عشق سنگی
بر شیشه ی نام و ننگم آید
چون اندیشم زهستی ی تو
از هستی خویش ننگم آید
شادم که داد وعده به فردای محشرم
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
شنیده ام که در این طارم زراندود است
خطی که عاقبت کار جمله محمود است
زتاب قهر میندیش و ناامید مباش
که زیر سایه ی جود است هر چه موجود است
مرا زحال قیامت شد این قدر معلوم
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
شاها به دیده ای که دلم را خدای داد
در دیده ی تو معنی نیکو بدیده ام
چون کردگار ذات شریفت بیافرید
گفت ای کس که برد و جهانت گزیده ام
راضی نیم به آن که به غیری نظر کنی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
ای دل چو آشنای غمی ترک او مکن
هر روز با کسی نتوان آشنا شدن
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
مجلس عیش است کوته کن فغانی درد دل
این حرارت جای دیگر کن که ما خود آتشیم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
هر چه باداباد حرفی چند میگویم به او
کار خود در عاشقی این بار یکسر میکنم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
داده ام جان که بدست آمده دامان غمش
نوبت تو است دلا جان تو و جان غمش