گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۶
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۱

 

با برگ مژه سد سکندر سفتن

صد آتش نمرود به دیده سفتن

به باشد از آنک دوستان خود را

در پیش ستودن و زپس بد گفتن

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۲

 

خواهی که بر خدای باشی مقبول

نیک همه خلق گو و می باش حمول

بگذر زطریق غیبت ای نفس فضول

آخر بتر از زناش گفته است رسول

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۳

 

تا خانقه حرص تو ویران نشود

دشوار زمانه بر تو آسان نشود

تا بر سر آز خویشتن پا ننهی

این کافر نفس تو مسلمان نشود

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۴

 

هان ای «واحد» زباد حرصی تو اسیر

زان نیست تو را زآتش حرص گزیر

خاکت بر سر صوفی و دریوزهٔ زر

ای رفته زرویت آب درویش و امیر

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۵

 

از آتش حرص و آز تا چند نفیر

ای آب زروی رفته پندی بپذیر

ای خوار چو خاک راه تا چند امیر

ای عمر به باد داده میری کم گیر

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۶

 

گر بر سر نفس عقل را میر کنم

بر گردن او زتوبه زنجیر کنم

زنجیر گسل کند چو مرداری دید

با این سگ بی ادب چه تدبیر کنم

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۷

 

ای خواجه یقین را به گمان می طلبی

وز نکتهٔ آن اگر نشان می طلبی

با قید طمع صید فراغت مطلب

برخیز ازین اگر تو آن می طلبی

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۸

 

گر با خردی تو چرخ را بنده مشو

در پای طمع خوار و سرافکنده مشو

چون آتش تیز باش و چون آب روان

چون خاک به هر باد پراکنده مشو

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۹

 

خود را به طمع درین بلا افکندی

بگسل زطمع تا تو درو پیوندی

تا هست طمع بدان که اندر بندی

رستی تو چو دندان طمع برکندی

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۰

 

ای دل چو نصیب تست سرگردانی

از طالع شوم خود چه سرگردانی

چون رزق تو این است کز اوّل دادند

پس جهد تو هیچ است دلا نادانی

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۱

 

در راه طلب زنیست هستی خیزد

اثبات درستی از شکستی خیزد

از لقمه طمع ببُر که در هر دو جهان

آفت همه از لقمه پرستی خیزد

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۲

 

صوفی غم جان خور تو غم نان تا کی

وز پرورش این تن نادان تا کی

اندر پی طبل شکم و نای گلو

این رقص زنخ به ضرب دندان تا کی

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۳

 

از کم خوردن زیرک و هشیار شوی

وز پر خوردن ابله و بیکار شوی

پرخواری تو جمله ز پرخواری تست

کم خوار شوی اگر تو کم خوار شوی

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۴

 

قانع به یک استخوان چو کرکس بودن

بهتر که طفیل نان ناکس بودن

با قرص جوین خویشتن بهتر از آن

کآلودهٔ پالودهٔ هر خس بودن

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۵

 

معشوقه عیان بود نمی دانستم

با ما به میان بود نمی دانستم

گفتم به طلب مگر به جایی برسَمَ

خود تفرقه آن بود نمی دانستم

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۶

 

از عقل و هنر هر آنک بی مایَه بود

از مرتبه بر بلندتر پایهَ بود

وآن کس که چو آفتاب باشد زهنر

پیوسته پس اوفتاده چون سایه بود

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۷

 

تا در سر تو مایهٔ مایی و منی است

آگه نشوی که مایهٔ کار تو چیست

مایی و منی در می و مستی گم کن

تا دریابی که مایه ت از کیسهٔ کیست

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۸

 

هر ذره که در هوای او گردان است

صد چون سر کیقباد و نوشروان است

با مردم درویش تکبّر بمکن

زیرا که همیشه گنج در ویران است

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۳۹

 

تا هستی خود را نکنی دامن چاک

ثابت نشود تو را قدم بر افلاک

تا چند منی و من، زخود شرمت باد

تو خود چه کسی، که ای، چه ای، مشتی خاک

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۴۰

 

به بین نشود کس به تکبّر کردن

نتوان به تکلّف شبه را دُر کردن

از برف توان کوزه برآورد ولی

حسرت خورد آن کس به گِه پُر کردن

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۱۵