شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۵۶
گر یکی را دو بار بشماری
آن یکی را دو یک نگهداری
دو یکی باشد و یکی دو عجب
یاد دارش ز یار از یاری
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۵۷
گر تو عارف شوی شوی بخشی
این چنین عارفی به از بخشی
هر چه گیری از او به او گیری
هر چه بخشی از او به او بخشی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۵۸
هر که باشد محب آل علی
شک ندارم که عارف است و ولی
با تو ما را محبت ازلی است
با لبت رازهای لم یزلی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۵۹
در حقیقت یکی است تا دانی
آن یک بی شکیست تا دانی
از دویی ای عزیز من بگذر
کان یکی نیککیست تا دانی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۰
جامع عالمی اگر دانی
نسخهٔ خویش را فرو خوانی
بی همه چون همه تویی همه را
از خودش می طلب که تو آنی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۱
عالم حق حق است تا دانی
غیر او عالمش چه می خوانی
طالب حق حق است در همه حال
هر چه آن را طلب کنی آنی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۲
شمع خوشی افروختی عود دل ما سوختی
از بهر بزم عاشقان شمعی ز نور افروختی
جز عاشقی کاری دگر از ما نمی آید دگر
زیرا که از روز ازل ما را چنین آموختی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۳
خانهٔ تاریک اگر روشن کنی
خلوت خود چون سرای من کنی
گر بیایی یوسف گل پیرهن
کی سخن با ما ز پیراهن کنی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۴
ظاهر جامیم و باطناً می
این یک مائیم و آن دگر وی
چون ظاهر و باطنت یکی شد
نه جام و نه می بماند هی هی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۵
چون برسی به بحر ما واقف حال ما شوی
تا نرسی به ما چو ما عارف ما کجا شوی
موج و حباب را بمان آب چو تشنگان بجو
تا که به عین ما چو ما واصل عین ما شوی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۷
خانهٔ تاریک اگر روشن کنی
خلوت خود چون سرای من کنی
گر بیابی یوسف گل پیرهن
کی سخن با ما ز پیراهن کنی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۸
گر بمیری ز خود بقا یابی
ور کشی زحمتی عطا یابی
هر که مرد او دگر نخواهد مرد
گر نمردی بمیر تا یابی
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۰
گر تو عارف شوی شوی بخشی
این چنین عارفی به ار بخشی
هرچه گیری به او ازو گیری
هر چه گیری از او به او بخشی