گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۱

 

اول خلل ای خواجه ترا در امل آید

فردا که به پیش تو رسول اجل آید

زایل شده گیر اینهمهٔ ملک به یک بار

آن دم که رسول ملک لم یزل آید

هر سال یکی کاخ کنی دیگر و در وی

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۲

 

ای بس که نباشی تو و ای بس که درین چرخ

بی تو زحل و زهره به حوت و حمل آید

هرچ آن تو طمع داری کاید ز کواکب

ویحک همه از حکم قضای ازل آید

روزی که به دیوان مثلا دیرتر آیی

[...]

سنایی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

هر سرو که طوبیش ز قد منفعل آید

گر جلوه شمشاد تو بیند خجل آید

با لاله صد داغ خوشم از همه گل ها

زان روی که از نکهت او بوی دل آید

تا چند خورم غصه دل، دل شکنی کو

[...]

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode