گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۲

 

زین نقطه بود گردش پرگار فلکها

هر چند که ما را ز سویدا خبری نیست

این خواب پریشان گل پوشیدن چشم است

بیدار دلان را ز تمنا خبری نیست

در عالم باطن نرسد زاهد بی مغز

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۳۴

 

در چشم و دل پاک ز دنیا خبری نیست

در عالم حیرت ز تماشا خبری نیست

آسوده بود سرو ز بی طاقتی آب

این سر به هوا را ز ته پا خبری نیست

صائب تبریزی
 

سلطان باهو » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

می‌نالم از عشق تو، جان را خبری نیست

بیمارم غمخوارم کس را خبری نیست

تا پای نهادیم درین راه تو جانان

حیران شده ام مرده دلان را خبری نیست

از حال من آگاه کجا میشود آن یار

[...]

سلطان باهو
 
 
sunny dark_mode