گنجور

 
۱
۲
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۵۶ - ۴۸ - النوبة الثالثة

 

اندر دل من عشق تو چون نور یقین است

بر دیده من نام تو چون نقش نگین است‌

در طبع من و همت من تا بقیامت

مهر تو چو جانست و وفای تو چو دین است‌

۲ بیت
میبدی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳

 

تندی کنی و خیره کشیت آئین است

تو دیلمی و عادت دیلم این است

زوبینت ز نرگس سپر از نسرین است

پیرایهٔ دیلم سپر و زوبین است

۲ بیت
خاقانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط » شمارهٔ ۲۵

 

ای دل اگرت بصیرت حق بین است

پیوسته براق همّتت در زین است

چون مور میان ببند در خدمت خلق

کان ملک سلیمان که شنیدی این است

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲

 

هر چند که دل را غم عشق آیین است

چشم است که آفت دل مسکین است

من معترفم که شاهد دل معنی است

اما چه کنم؟ که چشم صورت بین است

۲ بیت
عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۴

 

در مرگ، حیاتِ اهل داد و دین است

وز مرگ، روانِ پاک را تمکین است

آن مرگ لقاست، نی جفا و کین است

نامرده همی میرد و مرگش این است

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۲

 

دور است ز تو نظر بهانه اینست

کاین دیدهٔ ما هنوز صورت بین است

اهلیت روی تو ندارد لیکن

چون برکند از تو دل که جان شیرین است

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۹

 

گویند که عشق عاقبت تسکین است

اول شور است و عاقبت تمکین است

هر چند ز آسیا است سنگ زیرین

این صورت بی‌قرار بالا بین است

۲ بیت
مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

غصنی سخنان تو چو جان شیرین است

روح القدس از گلبن تو گلچین است

نظم تو چو نظم خوشه پروین است

شعری که ز نثر برگذشته‌ست این است

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

دی گفت مرا دلت چرا غمگین است

دربند کدام دلبر شیرین است

دادم به کفش آینه گفتم بنگر

کآنکس که دل مرا ربوده‌ست این است

۲ بیت
مجد همگر
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

ترشی تو ولیک نکته‌ات شیرین است

یک نکته تو لایق صد تحسین است

چون نکته شنیدم از دهانت گفتم

درّی که ز کون خر بیفتد این است

۲ بیت
همام تبریزی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

من گنجم اگر خرابیم آیین است

غم نیست ولی زمانه صورت بین است

درویشم و خوشدلم بدرویشی خود

اینم هنرست و عیب من هم این است

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

دردی کش عشق جمله صافی بین است

دریاب که مشرب حقیقت این است

هر باده کز کف دوست رسد

چون روی ترش نمیکنی شیرین است

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

به لب تا نغمة عیشم قرین است

مدار چرخ برچین ِ جبین است

شکوهم مانع افتادگی نیست

سرم بر چرخ و رویم بر زمین است

نظر جایی نمی‌اندازم از بیم

[...]

۷ بیت
فیاض لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

نفس تو، که تن پروریش آیین است

که در هوس چرب و، گهی شیرین است

تن همچو رگ گردن خود کرده قوی

از حق مگذر، بندگی حق این است؟!

۲ بیت
واعظ قزوینی
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

نی در دل من غمی از آن و این است

نی وسوسهٔ عادت و رسم و دین است

آن جا که منم نه ماه و نی پروین است

آن جا همه حق و دیدهٔ حق بین است

۲ بیت
سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

فقر فقرا نه جامهٔ رنگین است

یا جبهٔ شال و خرقهٔ پشمین است

مقصود دلا نه طعن و نی تحسین است

مطلوب ز فقر در فنا تمکین است

۲ بیت
سعیدا
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

مفتی بر آن کش همه جهل آئین است

با کفر کذا حدیث علم ودین است

این دور ز نفس کار و آن دیر نفس

افسانه لاف در غریبی این است

۲ بیت
یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

امکان که به واجب از سلاله طین است

نقش دو یمین دیده وارون بین است

هستش همه چیز و نیست هیچش آری

ضرب المثل پیه و پیازک این است

۲ بیت
یغمای جندقی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۲ - جامی جامی

 

آن را که فنا شیوهٔ فقر آیین است

نی کشف و یقین نه معرفت نه دین است

رفت او ز میان همی خدا ماند خدا

الْفَقْرُ اذا تَمَّ هُوَ اللّهُ این است

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۰۰ - عراقی همدانی قُدِّسَ سِرُّه

 

هرچند که دل را غمِ عشق آیین است

چشم است که آفتِ دلِ مسکین است

من معترفم که شاهد دل معنی است

اما چه کنم که چشم صورت بین است

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۲