گنجور

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۶۲

 

جانی‌که زمهر توست نقصان نبرد

دردی که زکین توست درمان نبرد

هرکس‌که تورا به طوع فرمان نبرد

گر عالم جان شود ز تو جان نبرد

امیر معزی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸

 

دل در غم تو گر به مثل جان نبرد

سر در نارد به صبر و فرمان نبرد

زان می‌ترسم که عمر کوتاه دلم

این درد دراز را به پایان نبرد

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

عشق تو تا دست سوی جان نبرد

با دل من دست به پیمان نبرد

تا دل من دل ز جهان برنداشت

نام چو تو دلبر جانان نبرد

دیده همی گرید و گو خون گری

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۸۱

 

در کوی تو هیچ کس ره آسان نبرد

جز شیفتهٔ بی سر و سامان نبرد

و آن کس که به دام عشق تو پای نهاد

تا سر ندهد زدست تو جان نبرد

اوحدالدین کرمانی
 
 
sunny dark_mode