ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲۰
هر چند به صورت از تو دور افتادم
زنهار مبر ظن که شدی از یادم
در کوی وفای تو اگر خاک شوم
زانجا نتواند که رباید بادم
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۰
از بند رحم ببند مهد افتادم
پس برد به زندان ادب استادم
اکنون شه شرق بند و زندان دادم
گویی ز برای بند و زندان زادم
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵
گفتم که مگر داد بزرگی دادم؟
بند فلکی به زیرگی بگشادم
امروز ز مرغ زیرک آمد یادم
یعنی که به پای خود به دام افتادم
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۰۴
جانا نفسی دور نه ای از یادم
دلتنگ مشو گر ز تو دور افتادم
گر آب شود جهان و آتش گیرد
من خاک شوم تا بتو آرد بادم
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳- سورة آل عمران- مدنیة » ۱۳ - النوبة الثالثة
گردان گردان به بندگیت افتادم
آن دولت شد که گفتمی آزادم
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶۲- سورة الجمعة- مدنیة » النوبة الثالثة
چون یاد تو آرم از غمان آزادم
جز یاد تو هر چه بود رفت از یادم
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۷
تا آتش عشق تو به دل ره دادم
چون ابر ز آب دیده با فریادم
در دست فراق تا اسیر افتادم
بیچاره تر از خاک به دست بادم
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸
از نه پدر و چهار مادر زادم
از هفت و دو و سه، مستمند و شادم
پنج اصلم و در خانهٔ شش بنیادم
من در کف این گروه چون افتادم؟
عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۷۲
در واقعهای سخت عجب افتادم
گه می مردم صریح و گه میزادم
دانی ز چه خاست این همه فریادم
کامد یادم آنچه نیاید یادم
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۱۹
گر غمگینم چو از توَم دلشادم
واَر دلشادم چو با توَم آزادم
تن با تو به شادی و به غم در دادم
یعنی که کریم الطرفین افتادم
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۹
آن عهد که من داد طرب می دادم
یک دم قدح باده زکف ننهادم
چون ریش همیشه با زنح بدکارم
واکنون چو زنخ در پس ریش افتادم
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶
ای یار رخ تو کرده هر دم شادم
یک دم رخ تو نمیرود از یادم
با یاد تو، ای دوست، همی بودم خوش
زاندم که ز نزدیک تو دور افتادم
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۴
آنم که چو غمخوار شوم من شادم
واندم که خراب گشتهام آبادم
آن لحظه که ساکن و خموشم چو زمین
چون رعد به چرخ میرسد فریادم
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸۷
بیگاه شد وز بیگهی من شادم
امشب قنق است یار فرخزادم
روز و شب دیگر است در عشق مرا
من زین شب و زین روز برون افتادم
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵۳
شادم که ز شادی جهان آزادم
مستم که اگر مینخورم هم شادم
از حالت هیچکس ندارم بایست
این دبدبهٔ خفیه مبارکبادم
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۹
چل سال بوادی طلب افتادم
بستم کمر شوق و قدم بگشادم
از هر طرفی که ره بجایی بردم
بهر دگران نشانه یی بنهادم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۳۵
در دام کمند زلف تو افتادم
سودای چنین ز غم کند آزادم
جان درغم زلفت ار چه آشفته بود
از روح و صفای روی تو دلشادم
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۸
تا افتادی ز صدر زین، ناشادم
از نسبت مرکب تو خصم بادم
می خواستم این الم مرا هم باشد
چون اسب نداشتم، ز پا افتادم!
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۳
زان روز که از مادر گیتی زادم
یک لحظه نرفته حسن و عشق از یادم
صلواتفرست جلوه شیرینم
تعویذنویس بازوی فرهادم
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۴
آن شوخ که دل به جلوه او دادم
از شوخی، داد خانمان بر بادم
عالم همه زو پرست و من زین شادم
کش راهِ برون شد نبود از یادم