×
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۴
از بود وجود خود فنا شو
رندانه بیا حریف ما شو
خواهی که تو پادشاه باشی
در حضرت پادشه گدا شو
چون اوست نوای بینوایان
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳۵
مستانه ز خویشتن فنا شو
رندانه بیا حریف ما شو
چون هستی اوست هستی ما
بگذر ز خود آ و با خدا شو
بر دار فنا بر آ چو منصور
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیب بند من واردات القلبیه فی معرفه الالهیه
ای بنده ز بود خویش لا شو
بگذار ز سر منی و ما شو
بیگانه ز پادشاه کثرت
با بنده وحدت آشنا شو
حق وحدت باقی است و فانی
[...]