گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

هین در دهید باده که هنگام بی غمی است

زان باده که مشرق خورشید خرمی است

تا روی چون دو پیکر در روی او کشم

زیرا که مان چو پروین وقت فراهمی است

آن پسته شکر گر او را چه کوچکی است

[...]

سید حسن غزنوی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۷

 

فصل بهار وصل بتان اصل خرمی است

هرکس که زین دو شاد نباشد نه آدمی است

اثیر اخسیکتی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۸

 

چون صبح، زندگانی روشندلان دمی است

اما دمی که باعث احیای عالمی است

عیش غلط نمای جهان پرده غمی است

شیرازه شکفتگیش زلف ماتمی است

آن را که راهزن نشود نعل واژگون

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode