گنجور

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شرف الدین علی

 

صدر جهان که شعله از نور رای تو

بر نور آفتاب فلک برتری کند

سرمایه شرف الدین علی که چرخ

با همتش نزیبد اگر سروری کند

آز شکم گرسنه شود ممتلی ز حرص

[...]

ابوالفرج رونی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

بشنو مدیح من که شنیدن کری کند

مدحی که با فلک به مثابت مری کند

اقبال تو مدیح من از جان من سرشت

جان را قبول کن که قبولش کری کند

با جان من لطافت الفاظ مدح تو

[...]

ادیب صابر
 

سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸

 

عالم که کامرانی و تن پروری کند

او خویشتن گم است که را رهبری کند

سعدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - شاید خطاب به میرزا حبیب‌الله صدر باشد

 

صدر جهان و عالم جان و سپهر فضل

ای آنکه آسمانت به جان چاکری کند

اطفال فضل را به جهان بهر تربیت

شد وقت آنکه طبع خوشت مادری کند

شاید اگر طبیعت معجزنمای تو

[...]

فیاض لاهیجی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح صدیقه صغرا زینب کبرا(ع)

 

چون چشم نیم مست تو غارتگری کند

تاراج عقل و هوش ز جن و پری کند

نبود دلی که تا برد از دلبری و ناز

هر لحظه عشوه ز پی دلبری کند

دارم امید وصل تو بسیار و عاقبت

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode