گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۳

 

من خدمت تو کردم و تو حق شناس نه

الحق خیال توست به جای تو حق شناس

از ده خیال تو که به ده شب به تو رسید

بر دل هزار منت و بر دیده صد سپاس

خاقانی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۷

 

ساقی به جان و سر که به جان دارمت سپاس

قد قامت الصلات برآمد بیار کاس

از می چه می‌هراسد می خواره محتسب

گو از حرام و فسق و ربا و زنا هراس

دل با خدای دار و به بت‌خانه راز گوی

[...]

حکیم نزاری
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱

 

خلوت نشین میکده را پاره شد لباس

دایم تهیست خانه آزاده از پلاس

از خانقاه شیخ برآمد به صد اساس

شد جوش خلق پرده چشم خداشناس

سیدای نسفی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

انسان کل چو قطبی و گردون به سان آس

بر قطب لامحاله بود آس را اساس

نسناس اهل مشئمه اصحاب میمنه

اشباه ناس آمده ارباب قرب ناس

اشباه ناس آمده ازناس مستفیض

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳

 

عالی دری رفیعتر از عالم قیاس

گشتم عیان که عرش بد آن سطح را مماس

عنقای عقل مدرک و سیمرغ و هم ناس

در اولین دریچه آن درگه از هراس

صفی علیشاه
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - کیمیای مهر

 

ای کرده کاینات صفات تو را سپاس

وی بر سپاس شخص تو تقدیس بی قیاس

ای آنکه از تو صورت و معنی ظهور یافت

غیر از تو مخترع نبود کس بر این اساس

آئینه خدای نما جز تو ننگرد

[...]

افسر کرمانی
 
 
sunny dark_mode