×
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۲ - در هجو خلخالی
در ده: سگ زشتی بود، موریخته و لاغر
پیوسته دم اندر پا، پژمرده سر و یالی
چندی سوی شهر آمد، از شدت بی قوتی
اشکم ز عزا برهاند، تا ماند در آنسالی
ناگاه چه باز آمد، دیدند که گردیده
[...]
میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۲ - مظهر جمهوری
من مظهر جمهورم، الدرم و بولدرم
از صدق و صفا دورم الدرم و بولدرم
من قلدر پر زورم، الدرم و بولدرم
مأمورم و معذورم، الدرم و بولدرم
من قائد جمهورم، الدرم و بولدرم
[...]