ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

عید رمضان آمد بافره یزدانی

آواز جرس برخواست از قافله طاعت

وین قافله را توحید کرده است شتربانی

این قافله محفوظ است از نعمت جاویدان

[...]

یک سوزن و یک سنجاق بودند به سوزندان

مانند دو تن عیار افتاده به یک زندان

سنجاق به سوزن گفت کار تو در اینجا چیست

وز بهر چه خسبیدی اندر دل سوزاندان

سوزن بجوابش گفت ای بی هنر سوری

[...]

ای تاجر بی‌ثروت سوداگر بی‌مایه

ایوان تو بی‌دیوار بستان تو بی‌سایه

بستان ترا پژمان هم سوسن و هم سنبل

ایوان ترا ویران هم پیکر و هم پایه

در بوته غمازان بگداخته همچون زر

[...]

هنگام بهار آمد هان ای حشرات الارض

از لانه برون آیید افزوده به طول و عرض

سازید ز یکدیگر نیش و دم و دندان قرض

و آزار خلایق را دانید همیدون فرض

وقت است که هر موری سیمرغ نشان گردد

[...]

ای کاخ بهارستان سقفت ز چه وارون شد

ای رشک نگارستان خاکت ز چه پرخون شد

آوخ دریغا دریغ شد ماه ما زیر میغ

عیسای خرد بردار، شد از ستم اشرار

موسای عدالت خوار، از دولت قارون شد

[...]

این رشته بی پیوند هر چند که یک تار است

در صومعه تسبیح است در میکده زنار است

از دیر نخواهم رفت در کعبه که میدانم

در دیر و حرم قبله است محراب دو ابرویش