صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۱
ما را به تو شد راهنما راهبر چشم
چون اشک نگردیم چرا گرد سر چشم؟
فریاد من از دست پریشان نظریهاست
چون نای بود ناله ام از رهگذر چشم
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۲
ما حسرت دیدار تو در سینه شکستیم
این خار هوس در دل آیینه شکستیم
زهاد شکستند اگر شیشه ما را
ما نیز طلسم شب آدینه شکستیم
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۳
دلبستگیی با دل بی کینه نداریم
آن روز دل از ماست که در سینه نداریم
ای صافدلان عیب مرا فاش بگویید
ما روی دل امید ز آیینه نداریم
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۴
ما داغ جنون را به سویدا نفروشیم
یک ناله زنجیر به دنیا نفروشیم
تنگ است سواد نظر مردم عالم
تا جنس فراوان نشود ما نفروشیم
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۰۲
هر نغمه طرازی نرباید دل مستان
از ناله نی وجد کند محمل مستان
از طاق فرود آید و در پای خم افتد
خشتی که سرانجام کنند از گل مستان
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۷۳
هر نغمه طرازی نرباید دل مستان
از ناله نی وجد کند محمل مستان
از طاق فرود آید و در پای خم افتد
خشتی که سرانجام کنند از گل مستان
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۸
تا چند نهد روی به رو آن کف پا را؟
می ریزم، اگر دست دهد، خون حنا را!
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۹
بگذار شود زیر و زبر جسم گران را
تا چند عمارت کنی این گور روان را؟
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۰
بیدار کند بانگ نی افسرده دلان را
نی صور سرافیل بود مرده دلان را
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۳۵
رگ جان من و آن زلف به هم پیوسته است
پیچ و تاب من و آن سلسله با هم بسته است
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۳
از روی عرقناک تو خورشید کباب است
آتش ز تماشای تو یک چشم پر آب است
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۴
از پرده شرم تو دلم داغ و کباب است
بر روی شکر گر همه شیرست نقاب است
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۵
تنها نه همین با تو مرا روی نیازست
هر کس که ترا دیده به من بر سر نازست
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۶
صد در صد آفاق، بیابان جنون است
کی عقل تنک مایه به سامان جنون است؟
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۷
دایم دلم از دخل نفهمیده غمین است
دخلی که مرا هست درین شهر، همین است
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۸
با عشق تو اندیشه کونین گناه است
عشاق ترا ترک دو عالم دو گواه است
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۹
هر قطره شبنم به چمن دانه ذکری است
هر غنچه درین باغ سرزانوی فکری است
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۵۰
هر داغ درین لاله ستان خیمه لیلی است
هر خار بنی پنجره شمع تجلی است
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۵۱
از رفتن گل صحن چمن نوحه سرایی است
هر برگ خزان آینه مرگ نمایی است
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۹۲
گریه امروز به رنگ دگرم می آید
(دل) سوختگی از جگرم می آید بوی