گنجور

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

کاش آنکه بر آمیخت به مهرش گل ما را

میداد به بی مهری او خو دل ما را

بر خاک نگارد خط بی جرمی مقتول

خونی که ز شمشیر چکد قاتل ما را

در آینه بین آن رخ مطبوع که شاید

[...]

سحاب اصفهانی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مستزادها » شمارهٔ ۱

 

سوسن به زبان طعنه زد آهوی خطا را

زان رفت به صحرا

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مستزادها » شمارهٔ ۱

 

زنجیر بود هر سر مو پای جنون را

زان زلف مطرا!

طغرل احراری
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

من نیز یکی، حرف بگفتم وکلا را

در مجلس شورا

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

تا این که در این دوره بدیدم وکلا را

در مجلس شورا

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

ویران شده، شد دزدگه، آن بنگه کسرا!

وین مجلس شورا

میرزاده عشقی
 
 
sunny dark_mode