×
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۹ - پریشانی ایران
ای دوست ببین بیسر و سامانی ایران
بدبختی ایران و پریشانی ایران
از قبر برون آی و ببین ذلت ما را
این ذلت ایرانی و ویرانی ایران
آوخ که لحد، جای تو شد تا به قیامت!
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در لباس دین
ای صدرنشینان که همه مصدر دینید
«صدر» ار ز میان رفت، شما صدر نشینید
امروز نشینید و بر این مسند و فرداست:
کز ذیل گرفته، همه با صدر قرینید
عمر این دو سه روز است که هر روز به آن روز
[...]