گنجور

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۹۰

 

ای جانِ من سوخته دل زندهٔ تو

وز خجلت فعل خود سرافکندهٔ تو

بپذیر مرا که جزتو کس نیست مرا

گر نپذیری کجا رود بندهٔ تو

عطار
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۵

 

ای دوست منم ز جرم شرمنده تو

مخلوق تو وسگ تو وبنده تو

در عالم عشق جان من مرده تو

در هر دو جهان روان من زنده تو

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

ای صبح خجل ز روی فرخنده تو

خورشید به بزم حسن شرمنده تو

تا دامن دیده شکرستان گردد

زین شهد که ریزد از شکر خنده تو

میرداماد
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

واعظ چه کسست؟ کمترین بنده تو!

مسکین تو، محتاج تو، افگنده تو!

تو خواجه دلنواز بخشنده من

من بنده روسیاه شرمنده تو

واعظ قزوینی
 

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۳۹ - رباعیات در مدح حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام

 

ای شوکت ایزدی برازندۀ تو

جز تو همه ماسوای حق زندۀ تو

از کار من خسته تغافل تا کی

آخر نه توئی خدا و من بندۀ تو

نیر تبریزی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

ای آنکه تو خالقی و ما بنده تو

بر بنده عطا بود برازنده تو

از خاک بجز گناه زیبنده نبود

با خاک کن آنچه هست زیبنده تو

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode