گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲

 

عشق آمد و گردِ فتنه بر جانم بیخت

عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت

زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت

جز دیده که هر چه داشت بر پایم ریخت

ابوسعید ابوالخیر
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸

 

آن موی که سوز عاشقان می‌انگیخت

کز یک شکنش هزار دلداده گریخت

آخر اثر زمانه رنگی آمیخت

تا در کفش از موی سیه پاک بریخت

سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

دل باز چو بر دام غم عشق آویخت

صبر آمد و گفت خون غم خواهم ریخت

بس برنامد که دامن اندر دندان

از دست غم آخر به تک پای گریخت

انوری
 

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۸

 

در مرو پریر لاله آتش انگیخت

دی نیلوفر به بلخ در آب گریخت

در خاک نشابور گل امروز آمد

فردا به هری باد سمن خواهد ریخت

مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۳۲

 

در مرو پریر لاله آتش انگیخت

دی نیلوفر، ببلخ در آب گریخت

در خاک نشابور گل امروز آمد

فردا به هری، باد سمن خواهد ریخت

مهستی گنجوی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۴

 

عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت

دل خون شد و عقل رفت و صبرم بگریخت

زاین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت

جز دیده که هر چه داشت در پایم ریخت

اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۱

 

دل یاد تو کرد چون طرب می‌انگیخت

والله که نخورد آن قدح را و بریخت

دل قالب مرده دید خود را بی‌تو

اینست سزای آنکه از جان بگریخت

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » چند رباعی » شمارهٔ ۱

 

عشق آمد و گرد فتنه بر جایم ریخت

عقلم شد و صبررفت و دانش بگریخت

این واقعه هیچ دوست دستم نگرفت

جز دیده که هر چه داشت درپایم ریخت

امیرخسرو دهلوی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

که حالش بگردید و رنگش بریخت

زهیبت به بیغوله ای درگریخت

شیخ بهایی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۴

 

روزی که وداع آتش هجران انگیخت

صبر از دل من، چو دود از آتش، بگریخت

هر می که ز جام آشنایی خوردم

خون کرد جدایی و ز مژگانم ریخت

قدسی مشهدی
 
 
sunny dark_mode