گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

تا بر سر من قیامت عشق رسید

چشمم اثر سلامت عشق ندید

از بس که دلم غرامت عشق کشید

شد بر دو رخم علامت عشق پدید

۲ بیت
ادیب صابر
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۹

 

دی گفت صبا که گل بنزدیک رسید

باور کردم که رنگ آن بود پدید

زیرا که چو چشمهای نرگس می جست

می دانستم که روی گل خواهد دید

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل چهارم

 

معشوقه بچشم دیگران نتوان دید

جانان مرا بچشم من بایددید

۱ بیت
نجم‌الدین رازی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۱

 

نام صنمی که مثل او دیده ندید

صادست ولی در اول قلب جدید

۱ بیت
خواجوی کرمانی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

از سوزش سودای تو ای شاه فرید

دارم دل ریش را نمکسود قدید

هرچند بود جدید را ذوق دگر

ما را ز قدید تو بود ذوق جدید

۲ بیت
جامی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

ای آن که هوس دکانی از بهر تو چید

بر حال دلت چه گریه، باید خندید

هر نقش که دیدی، به دلت صورت بست

یک چشم و هزار مردم چشم که دید؟

۲ بیت
قدسی مشهدی
 

وحدت کرمانشاهی » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

هرچند که ذات حق نهان است ز دید

در خویش خدای خویش را بتوان دید

گر خانه دل تهی شود از اغیار

منزلگه یار می‌شود بی تردید

۲ بیت
وحدت کرمانشاهی