گنجور

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸

 

نارفته به شاهراه وصلت گامی

نایافته از حسن جمالت کامی

ناگاه شنیدم ز فلک پیغامی:

کز خم فراق نوش بادت جامی!

رودکی
 

کسایی » رباعیها » پیغام فلک

 

نارفته به شاهراه وصلت گامی

نایافته از حسن و جمالت کامی

ناگاه شنیدم از فلک پیغامی

کز خُمّ زوال نوش بادت جامی

کسایی
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۷۵

 

بی پا و سران دشت خون آشامی

مردند ز حسرت و غم ناکامی

محنت زدگان وادی شوق ترا

هجران کشد و اجل کشد بدنامی

ابوسعید ابوالخیر
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰

 

ای تو به مجردی نرفته گامی

چه‌ات زهرهٔ آن بود که جویی کامی

تو درد فراق نیمه شب برده نه‌ای

در صحبت او کجا رسی تا خامی

باباافضل کاشانی
 

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۶۱

 

نه سوختگی شناسم و نه خامی

در مذهب من چه کام و چه ناکامی

گویی که به صد کسم نگه میدارند

ورنه بپریدمی ز بیآرامی

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۲

 

چون حاصل کارماست بی فرجامی

تن در دادیم نیک در بدنامی

قصه چکنم؟ بسوختم زین خامی

نه کام دل و نه صبر بر ناکامی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۳

 

بیهوده نهاده ایم برخود نامی

بی باده گرفته ایم بر کف جامی

بریاد کسی همی گذاریم ایام

کز ما نکند یاد بهر ایامی

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۶۲

 

آن میوه توی که نادرِ ایامی

بتوان خوردن هزار من در خامی

بر ما مپسند هجر و دشمن کامی

کاخر به تو باز گردد این بدنامی

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۲

 

ای آنکه تو خون عاشقان آشامی

فریاد ز عاشقی و بی‌آرامی

ای دوست منم اسیر دشمن کامی

آخر به تو باز گردد این بدنامی

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۴۱

 

ای ساقی جان که سرده ایامی

آرام دل خستهٔ بی‌آرامی

مستان تو امروز همه مخمورند

آخر به تو بازگردد این بدنامی

مولانا
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » سایر اشعار » شمارهٔ ۶ - معماها

 

حاشا که نهم من از معما دامی

تا صید کنم ز نامجویی کامی

پختم هوسی بود ز چون من خامی

بر صفحه ایام بماند نامی

جامی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۵

 

آنها که خرید عشقشان از خامی

پنهان ز نظر، کنند بی‌آرامی

من نالم و تهمت‌زده مرغ چمن است

من سوزم و پروانه کشد بدنامی

قدسی مشهدی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

صبحست و همای فیض و گیتی دامی

صبحست و هوای شوق و گردون بامی

برخیز و به روزگار همرنگ برآی

با باده نابی و بلورین جامی

غالب دهلوی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۲۲ - ایزدی یزدی

 

ای ساقی بادهٔ محبت جامی

وی قاصد غمزهٔ بتان پیغامی

تا کی هدف تیر تغافل باشیم

قهری، لطفی، تبسمی، دشنامی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۵ - سحابی استرابادی قُدِّسَ سِرُّه

 

آنم که ندارم به دو عالم کامی

نایافته جز به یک وجود آرامی

گر خلق جهان جمله چو من بودندی

لازم نشدی رسولی و پیغامی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۲ - عطار نیشابوری رَوَّحَ اللّهُ رَوْحَهُ

 

نه سوختگی شناسم و نه خامی

در مذهب من چه کام چه ناکامی

گویی که به صد کسم نگه می‌دارند

ور نه بپریدمی ز بی آرامی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۰ - شریف جرجانی

 

ای حسن ترا به هر مقامی نامی

وی از تو به هر دل شده‌ای پیغامی

کس نیست که نیست بهره ور از توولیک

اندر خور خود به جرعه‌ای یا جامی

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode