گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۷ - هم در آن مقوله

 

چون مشرفست همت بر رازم

نفسم غمی نگردد از آزم

چون در به زیر پاره الماسم

چون زر پخته در دهن گازم

بسته دو پای و دوخته دو دیده

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

آنم که اگر به خلد جایی سازم

حورالعین را کشید باید نازم

رضوان سبک ار پیش نیاید بازم

بر تابم روی و سوی دوزخ تازم

مسعود سعد سلمان
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۹

 

چون سایه اگر باز به کنجی تازم

همسایهٔ من سایه نبیند بازم

ور سایه ز من کم کند آن طنازم

از سایهٔ خود هم نفسی بر سازم

خاقانی
 

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۱۵

 

روزی که به دریای فنا در تازم

خود را به بُنِ قعر فرو اندازم

ای دوست مرا سیر ببین اینجا در

کانجا هرگز کسی نیابد بازم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۶۳

 

از ننگ وجودم که رهاند بازم

تا من ز وجود با عدم پردازم

هرگه که وجود خود بدو در بازم

آن دم به وجود خود سزد گر نازم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۹

 

چون با سرو دستار نمیپردازم

دستار به میخانه فرو اندازم

اندر همه کیسه یک درم نیست مرا

وین طرفه که هر دو کون در میبازم

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۶ - الاسرار

 

شبهای دراز با غمت می سازم

پوشیده چنانک کس نداند رازم

میدان بلا و من درو می تازم

دل رفته و می روم نه جان در بازم

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۲

 

د رعشق ز حیله ها که می پردازم

تات از همه کس نهفته ماند رازم

مانند زبان شمع آنگه سوزم

کز اشک بنزد خویش خندق سازم

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۳

 

شمعم که چو خود را بغمت پردازم

در پای تو سر خنده زنان اندازم

در راه تو هر گه که سری در بازم

در حال سری دگر ز جان بر سازم

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۴

 

چون کوس ز پرخاش بود آوازم

چون نیزه بسر بجنگ دشمن یازم

چون تیر به تنها شکنم قلب عدو

چون تیغ برهنه بر سر او تازم

کمال‌الدین اسماعیل
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸

 

چون قصهٔ هجران و فراق آغازم

از آتش دل چو شمع خوش بگدازم

هر شام که بگذشت مرا غمگین دید

می‌سوزم و در فراقشان می‌سازم

عراقی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۲

 

شطرنج هوس با صنم طنازم

میبازم و با او بخوشی میسازم

رخ بر رخ او همی نهم بوک مگر

قائم کنم و کنم که شاهد بازم

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

ای طرفه که نشنید کسی آوازم

از پرده بر آواز برون شد رازم

تا غرقه ی دریای محبت شده ام

یک لحظه بمحبوب نمی پردازم

خواجوی کرمانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

پروانه صفت پیش تو در پروازم

در پای تو از عشق تو سر می بازم

چون شمع در اشتیاق رویت صنما

می سوزم و می گدازم و می سازم

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

می سوزم و با عشق رخت می سازم

چون شمع میان جمع باشد رازم

پروانه صفت به پیش شمع رخ تو

بر آتش رخسار تو جان می بازم

جهان ملک خاتون
 

شمس مغربی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

خرم طرب و نشاط و عیش آغازم

خود را به خرابات مغان اندازم

زآنجا به قمارخانه راهی سازم

تا هر چه مرا هست به کل دربازم

شمس مغربی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶

 

کی باشد و کی بحال خود پردازم

کی باشد و کی جهاز عقبی سازم

کی باشد و کی ز خویش بیگانه شوم

کی باشد و کی تن و روان در بازم

فیض کاشانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۹ - احیای همدانی

 

در کور دلی اگرچه بی انبازم

جمله چشمم به راه لطفش بازم

بر من به حقارت منگر گر مورم

من ساختهٔ صنع سلیمان سازم

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode