گنجور

 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

ای خواجه، چه میگریزی از من مه و سال؟!

نه تو بکرم شهره و نه من بسؤال!

چون دوست بود دشمن دشمن، مگریز!

مال تو تو را دشمن و، من دشمن مال!

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

آن چارده ساله ماه، کز غنج و دلال

دارد بجبین چین، ز کسش نیست ملال

چین نیست که بر جبین او می بینی

آراسته ماه چارده را بهلال

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

ای شوخ! فراق تو کشیدن مشکل

از من چو رمیدی، آرمین مشکل

گفتی که: بگوی حال خود، تا شنوم

گفتن آسان، ولی شنیدن مشکل!

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

عید است، مگردان صنما روی ز گل

مینا طلب از لاله، قدح جوی ز گل

در پای گلی، بکف چو گیری جامی

گل رنگ ز می گیرد و می بوی ز گل

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

ز آن شب که رخت دیده، گلت چیدستم

ا زدیدن روز، دیده پوشیدستم

هر روز گرفته شمع خورشید بکف

گردم پی آن شب که، تو را دیدستم

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

بس شب بلب آه سینه سوز آوردم

تا رو بتو مهر دل فروز آوردم

تو می بینی چو صبح در خنده لبم

من میدانم چه شب بروز آوردم!

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

دلدار ز جور کام مشکل دهدم

مشکل در کوی خویش منزل دهدم

دل دادم و جان یافتم از جانان دوش

جان میدهم امروزش اگر دل دهدم

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

در گلشن روزگار میگردیدم

از هر شاخی، تازه گلی میچیدم

از هم نفسان رفته میکردم یاد

هر جا گل دسته بسته یی میدیدم

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

گر در باغم، ز باغبان ناز کشم

ور در قفسم، حسرت پرواز کشم

مرغان همه هم نغمه، چرا من باید

سر زیر پر از هجر هم آواز کشم؟!

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

ای محرم خلوت ومه انجمنم

محروم چو ببینم بتو، طعنه زنم

دی من بودم چنین، که امروز تویی

فردا تو چنان شوی، که امروز منم

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

در کوی تو، دلباخته ها می بینم

چون دل بغمت ساخته ها می بینم

فریاد که سروی که منش پروردم

در هر شاخش فاخته ها می بینم

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

چون رخت ازین سرای شش گوشه بریم

زین مزرعه غم نیست نه گر خوشه بریم

ما مهمانیم و صاحب خانه کریم

عیب است اگر برای خود توشه بریم

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

چون گشت بخیر عاقبت کار نعیم

از باغ جهان رفت به گلزار نعیم

تاریخ وفات خواستم، آذر گفت:

شد دار نعیم ناگهان دار نعیم

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

وقت است ز باغ نکهت گل شنویم

وز هر کف خاک، بوی سنبل شنویم

از گریه ابر خنده ی گل ببنیم

وز خنده ی گل، ناله بلبل شنویم

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۵ - ماده تاریخ (۱۱۸۶ه.ق)

 

چون صدر جهان ازین جهان شاد چنان

شد سوی جنان برینجهان خنده زنان

تاریخ نگار گشت آذر ز بنان

«شد صدر جهان، بمنزل صدر جنان»

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

چند ای ظالم! بهر فریب دگران

ماخسته و باشی تو طبیب دگران؟!

ظلم اینکه، گذشت تیر جورت از من

وین ظلم دگر که شد نصیب دگران

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

آن دوست که دشمن است با دوست همان

گویند: خط آورده و بدخوست همان

چون بدخویی است لازم روی نکو

بدخوست از آن رو که نکوروست همان

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

جمشیدی و جام تو شکستن نتوان!

خورشیدی و پیش تو نشستن نتوان!

بگشاد خدا برویت این در، خوش باش

آن در که خدا گشاد، بستن نتوان!

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

ای در هوس روی تو، روشن رایان!

وی در طلب کوی تو، بزم آرایان!

هیهات بکوی تو توانیم رسید

ما بی پایان و، راه ما بی پایان!

۲ بیت
آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

ای دوست! چراغ مهر خاموش مکن

حرف غرض آمیز کسان گوش مکن

اکنون که شکفت غنچه ی باغ رخت

حق نفس مرا فراموش مکن

۲ بیت
آذر بیگدلی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۰
 
تعداد کل نتایج: ۱۸۵