گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۱

 

ای مست لب چون شکرت دختر رز

در عرصه عشق کرده آهنگ رجز

آنکس که شبی یک گره و بهر نخورد

هرگز نکند تاب فرو بردن گز

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۲ - نقل

 

چون نقل من دلشده زار حزین

شد نقل مجالس بر شاه و مسکین

در نزد تو من روانه کردم نقلی

تا کام تو نیز باشد از من شیرین

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۳

 

ای آنکه یگانه در کمال و عقلی

دادی ز برای دوستانت نقلی

من بوسه طلب کردم و تو نقل دهی

ای دایه لافقیر صاحب نقلی

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۴ - قرص

 

ای برده گرو عارضت از قرص قمر

این قرص بگیر و در صفاتش بنگر

چون روی تو قرص و چون دلت سخت بود

مانند لبت چاشنی آرد به شکر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۵

 

آن قرص که داده بودی ای کبک خرام

بردم به زبان همچو شکر بر بادام

چون طعم لب تو اندر او دانستم

آنقدر مکیدمش که شد آب تمام

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۶ - شکار

 

ای دوست ببین بنده چه کاری کرده

در دشت شکار آشکاری کرده

دادم ز برایت که بداند همه کس

امروز شکار تو شکاری کرده

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۷

 

ای شیر رمیده ز آهوان مستت

تیری که زدی بران شکار از دستت

گر تیر نگاه بد فدای نگهت

ور تیر خدنگ بد بنازم شستت

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۸ - بره

 

ای آنکه دل عاشق گریان شما

چون بره و مرغ گشته بریان شما

این بره به جای من وکالت دارد

کز صدق و صفا شود به قربان شما

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۹

 

ای غمزه تو چو گرگ و چشم تو چو میش

میشت نکند ز چنگ گرگان تشویش

این بره چو گوسفند اسمعیل است

کامد به خلیل فدیه کودک خویش

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۸۰ - ماهی

 

ای آنکه رخت به دیدگان نور من است

عشق تو سرور جان مسرور من است

ماهی دادم که بر دو چشمم بنهی

آن ساق که ماهی سقنقور من است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۸۱

 

ای آنکه بر آسمان خوبی ماهی

دادی ز برای دوستانت ماهی

در دیده چو دید عکس ساقت دل من

حیران شد و گفت از تعجب ماهی

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۸۲ - چاقو

 

ای آنکه به کار عشق با عقل و هشی

چون حربه نداشتی که ما را بکشی

دادم ز برایت ای پری رخ چاقو

تا سر ببری ز عشقبازی به خوشی

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۸۳

 

لا حول و لا قوة الا بالله

چاقو داده است بر من آن غیرت ماه

دست ستم و زبان بدگویان را

با این چاقو ببرم انشاء الله

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۸۴ - تسبیح

 

ای کودک شیرین سخندان ملیح

دارم سخن کنایه مانند صریح

تسبیح ز من بگیر و از راه وفا

بر کوچه بود فرق شما با تسبیح

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۸۵

 

ای آنکه برای من فرستی تسبیح

وانگاه کنی سوألکی خام و قبیح

چون دام پی دام نهی در ره خلق

زنار به تسبیح تو دارد ترجیح

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۸۶ - تسبیح یسر

 

چون تحفه ناقابل ما یسر بود

مفهوم الانسان لفی خسر بود

یسر آوردم برت پس از عسر فراق

در قول خدا یسر پس از عسر بود

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۸۷

 

ای شاد ز تحفه تو دلهای غمین

یسر تو درخشنده تر از در ثمین

چون یسر برای مخلصانت دادی

یسرت به یسار باد و یمنت به یمین

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۸۸ - شانه

 

آن شانه که از فراق مویت موید

خواهد که دو زلف مشک بویت بوید

بگذار که مو به مو حدیث غم من

سربسته و آهسته به گوشت گوید

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۸۹

 

موئی که فلک حریف نازش نشده است

این شانه هنوز دلنوازش نشده است

آسان ندهم به پنجه نامحرم

زیرا که صبا محرم رازش نشده است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۰

 

بیشرمی «سلجن » است و عفت «هیوند»

حقد است «سرول » و غدر باشد «نیوند»

«نیمول » عبوس و «نیوتور» آمد کبر

طیس است تپنک و فهم باشد «بیوند»

ادیب الممالک
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode