گنجور

 
۱
۳
۴
۵
۶
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۹

 

پیدایی او اگر چه باشد به کمال

بیگانهٔ دید ماست آن حسن و جمال

همچون نرگس به هیچ جا ره نبرد

گر دیده ز شش جهت برون آرد بال

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۰

 

از لاله و گل به رنگ و بوتر می بال

از هر چه نمو کند نکوتر می بال

چشم گریانم آبیار است ترا

ای داغ ازین شکفته روتر می بال

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱

 

این دشت که دل چسبی هر خار به دل

شد فیض رسان چو سیر گلزار به دل

شد گرمی و سردی هوایش همه را

چون لطف و عتاب یار هموار به دل

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

 

حیف است اگر ز دخت رز جویی کام

کاین فاحشه باشد از ذوات اعلام

تا کی سر خود به پای خودخواهی سود

تا چند کشی است منت این گوده حرام

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

ز آغاز وجود خویشتن تا انجام

هرگز نزدم در ره حق جویی گام

افسوس که پرکار صفت از غفلت

دورم همه در لغزش پا گشت تمام

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

بس فیض که از چلیم اندوخته ام

بر وی نظر خواهش از آن دوخته ام

دودش که ز سینه هر نفس برگردد

دارد پیغامی از دل سوخته ام

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۵

 

صد شکر که خیرخواه اعدای خودم

لیکن بدخواه خصم مولای خودم

کاری با زید و عمرو و بکرم نبود

من دشمن دشمنان آقای خودم

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

وقتی گر بود همچو گوهر اشکم

شد ز آتش دل کنون چون اخگر اشکم

زد قطره شب هجر ز بس در طلبت

یک آبله گشت پای تا سر اشکم

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۷

 

در راه وصالت ای بت کج کلهم

شب تا به سحر چشم تمنا به رهم

تا پیک صبا مژدهٔ دیدار آورد

چون شعلهٔ شمع مضطرب شد نگهم

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۸

 

صحت ز علی مرتضی می خواهم

درد خود را ازو دوا می خواهم

غیر از تو علاج خود نجویم ز کسی

یا شاه نجف از تو شفا می خواهم

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

دایم به سراغ سر کوی تو دوم

تا جان دارم به جستجوی تو دوم

با آنکه ز ضعف عنکبوتی شده ام

بر تار نگاه رو به سوی تو دوم

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۰

 

پیوسته به دوران تو ای چرخ کهن

با اهل کمال هستی از بس دشمن

چون خامه که سر فورد آرد به دوات

محتاج سیه کاسه شوند اهل سخن

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۱

 

افسوس که شد به دل بهارت به خزان

مغلوب جنود کفر گردید ایمان

عزم سفری ز کشور دل دارد

حسن تو ز خظ برزده دامن به میان

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

 

طعن این همه بر چرخ ستم پیشه مزن

با دست و زبان سنگ بر این شیشه مزن

زشت است مذمت جهان زاهل جهان

شاخی که نشسته ای بر آن تیشه مزن

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

جویا خود را به شعر مشهور مکن

بسیار ازین مقوله مذکور مکن

باشد نمک صحبت احباب سخن

بی قاعده اش صرف مکن شور مکن

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

غرق است به بحر جرم تا گردن من

شرمنده بود دلم ز بد کردن من

ای کاش که هر نقش قدم چون سوزن

چاهی شود از بهر فرو رفتن من

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

ای آنکه دلت گشته ز امساک تو خون

نبود دهنت از تو به نانی ممنون

تا بستاند لقمه ز دستت از حرص

آید فم معده از دهانت بیرون

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

گویند مدام عارفان آگاه

کاندر خلق است جلوهٔ سراله

نقصی به علوشان گردون نرسد

هر چند که خویش را نماید در چاه

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

انگار که بیش از همه شد ثروت تو

افزون ز کریمان جهان همت تو

با عالم ریش گاو اگر می سازی

از هیچ خری کم نبود دولت تو

۲ بیت
جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۸

 

ای پشت پناه اهل ایمان در تو

تو قنبر قنبری و من قنبر تو

باشد از سایه ات هما فیض اندوز

تا سایهٔ مرتضی بود بر سر تو

۲ بیت
جویای تبریزی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۷