گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

ای خلق جهان به جملگی بشتابید

باشد که همه سی و دو را دریابید

تقلیدروان محو شدند همچو مطر

بگرفت جهان «فضل » و شما در خوابید

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

ای فاتحه روی تو قرآن مجید

چون روی تو دیده مصحف خوب ندید

تا گنج خفی عیان شود منشی «کن »

بر لوح رخت صورت «الله » کشید

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

آن سی و دو خط وجه آدم چو ندید

شیطان، به خلاف حق سر از سجده کشید

آن کس که به حق بدید امام ملکوت

از قوت حرف و صوت او گفت و شنید

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

خیاط ازل چو جامه جان ببرید

بر قد سواد سین قرآن ببرید

اسما و صفات هرچه هست از دو جهان

بر جبه خود نوشت و آسان ببرید

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

بی درد دلی کسی به درمان نرسید

بی جذبه حق کسی به رحمان نرسید

روی تو که هست آینه صورت حق

بی معنی آن کسی به قرآن نرسید

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

این کاسه چو کوزه نبات است نگر

با خاصیت آب حیات است نگر

هرگونه طعامی که از او نوش کنی

زان دلبر شیرین حرکات است نگر

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

استاد در این کاسه چو بنمود هنر

بشکست از او قیمت صد کاسه زر

صد کاسه سر بر او، فتد از شوقش

خود جام جهان نماست این کاسه نگر

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

خورشید سمای معرفت کرد ظهور

بر اهل ظهور از ره سی و دو نور

عارف به خط و خال بتان هر که نشد

هرگز نرسد به باطنش ذوق حضور

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

 

نقاش ازل چو نقش بندی آغاز

در عالم جان کرد، شنید این آواز

هان تا که جمال نازنینم بکشی

بر کارگه وجود پرورده به ناز

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰

 

ای مانده تو بر کنار جویای وسط

تا چند چو نقطه دور گردی از خط

در می طلبی به قعر دریا (می) شو

سرگشته مباش بر سر آب چو بط

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

ذاتی که عبارت است از سی و دو حرف

عین دو جهان است چه مظروف و چه ظرف

یعنی که حقیقت حروف از ذات است

ای منشی علم نحو وی واضع صرف

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۲

 

خواهی که بیابی از همه چیز وقوف

یا در دو جهان به فضل گردی معروف

از صفحه رخساره خوبان شب و روز

می خوان چو نسیمی از خدا علم حروف

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۳

 

ای روی تو هفت مصحف صانع پاک

زین هفت مصور شده آن هفت افلاک

در عالم اعلی بنگر تا حد خاک

جز سی و دو نیست گر تو را هست ادراک

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۴

 

از خال و خط تو، ای بت بی خط و خال

«از مویه شدم چو موی از ناله چو نال »

شب ها به سر سوزن اندیشه کشم

بر کارگه دیده خیالت به خیال

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

چون غنچه گل خنده زنانی، ای دل

تو بی خبر از باد خزانی، ای دل

در راه خدا قدم زدن کار تو نیست

بسیار مپو، نمی توانی، ای دل

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

کی گشت مجرد از مجرد حاصل

ور گشت به قول عام چون شد فاصل؟

از هستی هر شی ء عجبم می آید

از دبدبه ای که شد فلانی واصل

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷

 

چون من ز صفت به ذات وصلت کردم

ترک ره هفتاد و دو ملت کردم

سیمرغ صفت ز عالم کون و فساد

بر قله قاف قرب عزلت کردم

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۸

 

من نور تو در جبه ازرق دیدم

وز نور تو چون نور تو مطلق دیدم

چون روی ز غیر حق بگردانیدم

سر تا به قدم وجود خود حق دیدم

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

من مستی باده از سبو می بینم

عکس رخ ساقی اندر او می بینم

در جام جهان نما که آن مظهر اوست

هستی و وجود او به او می بینم

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۶۰

 

من ذکر تو از مرغ چمن می شنوم

وز لاله و سنبل و سمن می شنوم

تسبیح تو از زبان هر موجودی

من می گویم مدام و من می شنوم

نسیمی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode