گنجور

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

مهری به لب خود زن اگر مرد مهی

گر نیکی، اگر بدی، که خاموش بِهی

خاموش حزین که از کلید سخنت

جز قفل دهان، نمی گشاید گرهی

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

هر دم ز تو عمر می کَنَد بیخ و بنی

جز وعده به فردا نشناسی سخنی

دیروز تو را که هست فردا، امروز

بنگر که چه کرده ای که فردا نکنی

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۳

 

سرتاسر آفاق، حزین گردیدی

وز دیدهٔ دید، دیدنی ها دیدی

اکنون خود را به کوی آزادان کش

تا چند اسیر بیمی و امّیدی

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۴

 

از عشق فتاده ام به منزلگاهی

کانجا نبود سوی برون شد، راهی

از غمزه هزار کشته دیدم، امّا

از یک دل خسته برنیامد آهی

حزین لاهیجی
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode