گنجور

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۴۴ - ۴۴ - النوبة الثالثة

 

اینک دل من تو در میانش بنگر

تا هست بجز تو هیچ مقصود دگر؟

۱ بیت
میبدی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۲

 

باور نکنی که خوب رویان یکسر

اندر پی زر شوند، آنک بنگر

پیرامن گل بهر دوسه خردۀ زر

صد روی نکو فتاده بر یکدیگر

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۶

 

بسیار بخوانده‌ام دستان و سمر

از عاشق و معشوق و غم و خون جگر

پای علم عشق همه عشق تو است

تو خود دگری شها و عشق تو دگر

۲ بیت
مولانا
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۰

 

آمد سحری بخوابم آنشاخ شکر

وز لب شکری داد بدین خسته جگر

چون یاد کنم از آن شکر خواب سحر

شیرین شودم مذاق جان بار دگر

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش اول - قسمت اول

 

زانکه هست این بیخبر چون آندگر

از برای یک دو من نان کارگر

۲ بیت
شیخ بهایی
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۹

 

تا زهر غمت بود نخوردیم شکر

خمری نچشیدیم بجز خون جگر

آغشته به حادثات هرگز نشدیم

عالم دیگر گشت نگشتیم دگر

۲ بیت
سعیدا
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

عکاس زهی یگانه استاد هنر

صد عکس برآوری به از یکدیگر

بر هر ورقی کشی فروزان ماهی

عکاس تو نیستی، توئی افسونگر

۲ بیت
افسر کرمانی