خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۲۰۶
تو لاله سُرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم تو لیلی مجنونی
تو مشتریان با بضاعت داری
با مشتریان بی بضاعت چونی
خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۱۱۳
تولاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم تو لیلی مجنونی
تو مشتریان بابضاعت داری
با مشتریان بی بضاعت چونی
خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۹۸
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم تو لیلی مجنونی
تو مشتریان با بضاعت داری
با مشتریان بی بضاعت چونی؟
امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۱
ای شاه نگویمت که چون گردونی
زیراکه به قدر و جاه از او افزونی
از قدر و محل همی ندانم چونی
گوییکه ز وهم آدمی بیرونی
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۰- سورة الرّوم مکّیة » ۱ - النوبة الثالثة
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم تو لیلی مجنونی
تو مشتریان با بضاعت داری
با مشتریان بیبضاعت چونی
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۱
با چرخ مدور به جفا مقرونی
وز ماه منور به جمال افزونی
ای ماه مگر دایره گردونی
کز دایره مراد من بیرونی
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۷
گفتم که چونی مها خوشی محزونی
گفتا مه را کسی نپرسد چونی
چون باشد طلعت مه گردونی
تابان و لطیف و خوبی و موزونی
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸
دی دیده به دل گفت که چرا پر خونی؟
ز آن سلسله زلف چرا مجنونی؟
من دیدهام از برای او پر خونم
آخر تو ندیدهای، چرا پر خونی؟
قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳
ای عور شده ز کسوت بیچونی
برحسن و جمال خوشتن مفتونی
فی الجمله اگرچونی،اگر بیچونی
در هر صفتی که بینمت موزونی
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۲
ای عشق که با هزار چون بی چونی
از هر چه گمان برند ازان بیرونی
هفتاد و دو ملت آنچه گفتند تو را
هستی همه و از همه هم افزونی
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۰
ایخواجه که از خلق بمال افزونی
وز کوکبه صد برابر گردونی
از دوش اگر نیفکنی بار زکوة
در خاک فرو روی اگر قارونی
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۲
ای دل به غم فراق دایم خونی
وی جان بامید وصل جانان چونی
شوقت همه روزه بیشتر میگردد
زان رو که بعشق هر زمان افزونی
ایرج میرزا » رباعیها » شمارهٔ ۱ تا ۳
ای وعده تو تمام بوقلمونی
یادآر از آن وعده در بیرونی
از آن همه ثروت وکیل آبادت
یک غاز به من نمیدهی ای کونی