گنجور

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۶۶

 

تا تو توئی تو را به حق ره ندهند

چون بی تو شدی زدیده بیرون ننهند

۱ بیت
خواجه عبدالله انصاری
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴

 

عشاق اگر دو کون پیش تو نهند

مفلس مانند و از خجالت نرهند

من عاشق دلسوخته جانی دارم

پیداست درین جهان به جانی چه دهند

۲ بیت
سنایی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶- سورة الانعام‏ » ۱۷ - النوبة الثالثة

 

تا با تو تویی ترا به خود ره ندهند

چون بی‌تو شدی زدیده بیرون ننهند.

۱ بیت
میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۹- سورة التوبة- مدنیة » ۴ - النوبة الثالثة

 

تا با تو تویی ترا بحق ره ندهند

چون بی‌تو شدی ز دیده بیرون ننهند

۱ بیت
میبدی
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۱۵

 

قومی که به خاک مرگ سر بازنهند

تا حشر ز قال و قیل خود باز رهند

تا کی گوئی کسی خبر باز نداد

چون بیخبرند از چه خبر باز دهند

۲ بیت
عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۶۰ - و له ایضاً

 

قومی که بخواب مرگ سرباز نهند

تا حشر ز قال و قیل خود باز رهند

تا کی گوئی کسی خبر باز نداد

چون بیخبرند از چه خبر باز دهند

۲ بیت
عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۱

 

عشّاق دمی زقید هجران نرهند

تا کام به زیر گام خود در ننهند

گر عاشق مایی زسر خود برخیز

کانجا به گزاف جه به کس می ندهند

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۴

 

تا تو بخودی ترا به خود ره ندهد

چون مست شدی ز دیده بیرون نجهند

چون پاک آئی ز هر دو عالم به یقین

آنگه بنشان نفرت انگشت نهند

۲ بیت
مولانا
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

آنان که اساس کار بر خلق نهند

باید که جواب کس بتندی ندهند

خورشید که شمع عالم افروز بود

آن لحظه که گرمی کند از وی بجهند

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ یازدهم دو تاج است

 

ای کز ستم غم تو دلها بر هند

زلفین تو دست صبر را تاب دهند

من سرنکشم ز خاکبوس در تو

گر مهر و مهم دو تاج بر فرق نهند

۲ بیت
اهلی شیرازی