صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۳ - و برای او همچنین
ظالم چگونه میکنی نظاره
کز هر طرف پیاده و سواره
جسم حسین سازند پارهپاره
از خنجر و تیر و سنان و پیکان
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۳ - و برای او همچنین
ای بیحیا مگر دلت ز سنگ است
بر عترت رسول کار تنگ است
کفار را از کرده تو ننگ است
آخر حسین من بود مسلمان
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۳ - و برای او همچنین
نبود روا کنند یک سپاهی
چندین جفا در قتل بیگناهی
غیر از حسین نبود مرا پناهی
رحمی نما بر حال این غریبان
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۳ - و برای او همچنین
این بیگنه سبط پیمبر تست
کامروز دستگیر لشگر تست
در زیر خنجر در برابر تست
زار و غریب و بیمعین و عطشان
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۳ - و برای او همچنین
از تشنگی رفته ز پیکرش تاب
بر وی بده بهر خدا کفی آب
او را به وقت مرگ کن تو سیراب
راضی مشو عطشان حسین دهد جان
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۳ - و برای او همچنین
ای کرده راه کفر و کینه را طی
گشته بهار بیکسان ز تو دی
آخر کشیدی بهر گندم ری
خنجر در این صحرا به روی مهمان
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۳ - و برای او همچنین
هر چند زینب کرد بیقراری
سیل سرشک از دیده کرد جاری
ننمود او را ابنسعد یاری
گفتا چه (صامت) با دل پریشان
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۴۰
بنده به سراغ بندگی باید رفت
رزاق خدا بود چه ارزان چه گران
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۴۲
صد شکر که اندر سفر کرب و بلا
قربان حسین تشنه لب گشت حسین
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۴۳
فریادرس تمام خلق عرصات
فردا به صف جزا حسین است حسین
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۴۴
شکرانه اینکه چون منی در دامت
مرغان دیگر را ز قفس بیرون کن
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۴۵
بسته است کمر که در جهنم بروم
از این عمل زشت پشیمانش کن
ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶ - منچوری می گوید
در بند اسیری ندهم هرگز تن
ور تفته شوم بکوره همچون آهن
آزادی خویش ار همی جویم من
یا تاج و نگین یا گور و کفن
ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۱۳ - سوزن
ای یار عزیز و دلبر سیمین تن
دادم ز برایت ارمغانی سوزن
یعنی که جهان ز هجر رویت شب و روز
چون چشمه سوزن است در دیده من
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷۳ - حکایت خلعت
مستوفی کل قصۀ چل طوطی شد
امسال چرا حکایت خلعتِ من
هر روز همی وعده به فردا دهیام
فردا نشود تمام در دورِ زَمَن
در عهدۀ تعویق گر اُفتَد ز این پیش
[...]
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲ - ریاعیات
تن چیست؟ مرکبی ز چندین معدن
پرگشته ز میراث نیاکان کهن
محکوم محیط و انقلابات زمن
تن گر گنهی کند چه بحثی است به من؟
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳
رفتم بر توپ تا بکوبم دشمن
فریاد برآورد که ای وای به من
دست دگری و خانمان دگری
من مظلمهٔ که میبرم بر گردن؟!
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - دو بیت از یک غزل
عشقی به خدا همان که می گفت: خدای:
از عشق وطن، سرشت آب و گل من
چون کالبدش ز پای تا سر دیدم
عشق همه چیز داشت: جز عشق وطن!