گنجور

 
۱
۲
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

تن کوبم و سرپیچم و بر روی زنم

آماده درد و رنج و اندوه منم

نه ریزم و نه گدازم و نه شکنم

فولاد رخ و سنگ سر و روی تنم

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

امروز در این حبس من آن ممتحنم

کز خواری کس گوش ندارد سخنم

در چندین سنگها در این که که منم

از بی سنگی گوز به دندان شکنم

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۲

 

از آمدنم فزود رنج بدنم

از بودن خود همیشه اندر محنم

وز بیم شدن باغم و درد حزنم

نه آمدن و نه بدن و نه شدنم

۲ بیت
سنایی
 

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۶۴

 

چندان نازست ز عشق با جان و تنم

گویا که تو عاشقی و معشوق منم

۱ بیت
عین‌القضات همدانی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴

 

هر چند درآب دیده غرق است تنم

از آتش دل سوخت زبان در دهنم

با ذل غریبی و فراق وطنم

جز دمن من مباد از این سان که منم

۲ بیت
ادیب صابر
 

عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۳۸

 

هیچم همه تا با خود و با خویشتنم

هستم همه تا با خود و با جان و تنم

تا میماند از «من» من یک مویی

مویی نشود پدید چیزی که منم

۲ بیت
عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۲۹

 

گفتم که «چنان شیفتهٔ آن دهنم

کز تنگی او تنگدل و ممتحنم»

گفتا که «دهانِ تنگ من روزی تست»

سبحان اللّه چه تنگ روزی که منم!

۲ بیت
عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲

 

شمع آمد و گفت: موسی جمع منم

اینک بنگر چو طشت آتش لگنم

همچون موسی ز مادر افتاده جدا

وانگاه بمانده آتشی در دهنم

۲ بیت
عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲۴

 

شمع آمد و گفت: بر تن خویشتنم

دل میسوزد که سخت شد سوختنم

با هر که درین واقعه فریاد کنم

سر بُرَّد و آتشی نهد در دهنم

۲ بیت
عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۳

 

گفتی که بمه نگه کن انگار منم

روی توام آرزوست، مه را چکنم؟

مه چون تو کجا بود که در هر ماهی

یک شب چو رخت باشد و باقی چو تنم؟

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۴

 

در گوش تو گر جای نگیرد سخنم

ور غم نخوری بحالم ، ای سر و بنم

تا مردم اگر بزخم تیر سحری

مشکین زرۀ تو حلقه حلقه نکنم

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۲

 

امشب همه شب نشسته اندر حزنم

فردا بروم مناره را کارد زنم

خشم آلودست اگرچه با ماست صنم

در چاه رسیده‌ام ولی بی‌رسنم

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۷

 

فانی شدم و برید اجزای تنم

می‌چرخ که بر چرخ بد اول وطنم

مستند و خوشند و می‌پرستند همه

در عیب از این وحشت و زندان که منم

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵۵

 

من یک جانم که صد هزار است تنم

چه جان و چه تن که هر دو هم خویشتنم

خود را به تکلف دگری ساخته‌ام

تا خوش باشد آن دیگری را که منم

۲ بیت
مولانا
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴

 

من بندهٔ بالای تو شمشاد‌تنم

فرهاد تو شیرین‌دهن خوش‌سخنم

چشمم به دهان توست و گوشم به سخن

وز عشق لبت فهم سخن می‌نکنم

۲ بیت
سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵

 

هر گه که نظر بر گل رویت فکنم

خواهم که چو نرگس مژه بر هم نزنم

ور بی‌تو میان ارغوان و سمنم

بنشینم و چون بنفشه سر برنکنم

۲ بیت
سعدی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۳

 

این درد همیشه من دوا می ‌بینم

در قهر و جفا لطف و وفا می بینم

در صحن زمین به زیر نه سقف فلک

در هر چه نظر کنم خدا می‌ بینم

۲ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۶

 

من بلبل تلخ عیش شیرین سخنم

شد تازه ز نوبهار داغ کهنم

چون برگ خزان رخم ز می گلگون کن

تا من بطپانچه روی خود سرخ کنم

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

مرغ چمن وصلم و چون اهرمنم

دل بتکده غم است و من برهمنم

با این دل تیره بخت آخر چکنم

روزی که سموم هجر سوزد بدنم

۲ بیت
میرداماد
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

با آنکه پیاله گیر این بزم منم

ممتاز بلطف ساقی انجمنم

گیرد هر کس از کف ساقی جامی

گردد چو پیاله آب اندر دهنم

۲ بیت
کلیم
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۵