گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۱

 

غم عاشق سینهٔ بلاپرورِ ماست

خون در دل آرزو ز چشم ِ تر ماست

هان غیر، اگر حریف مایی پیش آی

که‌الماس بجای باده در ساغر ماست

ابوسعید ابوالخیر
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۹۰ - ۲۸ - النوبة الثالثة

 

زانجا که جمال و حسن آن دلبر ماست

ما در خور او نه‌ایم او در خور ماست‌

میبدی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۹ - العبودیة

 

زآن جان و جهان تا هوس[ی] در سر ماست

این عقل عقیله از کجا درخور ماست

مادام که خاک در او افسر ماست

سلطان همه جهان گدای در ماست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه » شمارهٔ ۵۰

 

زین گونه که طبع سرکش دلبر ماست

اومید وصال تو نه اندر خور ماست

درد دل ما هست امیدی نه کاه

سودای محال است که اندر سرِماست

اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵

 

او پاک شده است و خام ار در حرم است

در کیسه بدان رود که نقد درم است

قلاب نشاید که شود با او یار

از ضد بجهد یکی اگر محترم است

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۷

 

دل در بَرِ هر که هست، از دلبر ماست

هر جا جهَد این برق، از آنْ گوهر ماست

هر زر که در او مُهر اَلَست است و بَلیٰ

در هر کانی که هست آن زر، زر ماست

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۵

 

عشقی نه به اندازهٔ ما در سر ماست

و این طرفه که بار ما فزون از خر ماست

آنجا که جمال و حسن آن دلبر ماست

ما در خور او نه‌ایم و او درخور ماست

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

ماهی که هنوز در دل فاخر ماست

با آن بم و طنبور که در خاطر ماست

از دیدن آن خود دل ما گشته ملول

هم هوئی و گنبدش که او ناظر ماست

مجد همگر
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸

 

دریای محیط جرعهٔ ساغر ماست

عالم به تمام گوشهٔ کشور ماست

ما از سر زلف خویش سودا زده ایم

خوش سودائی که دائما بر سر ماست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۹

 

دریای محیط جرعهٔ ساغر ماست

عالم به تمام گوشهٔ کشور ماست

ما از سر زلف خویش سودا زده‌ایم

خوش سودایی که دائماً در سر ماست

شاه نعمت‌الله ولی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

تاجی ز خیال وصل تو در سرماست

پیراهن درد هجر تو در برماست

از لوح رخت حروف عالم خوانم

مرآت رخ توزان سبب دفتر ماست

اسیری لاهیجی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸

 

این تکیه که رشک گلستان ارم است

مانند حرم مکرم و محترم است

بگریز در آن از ستم چرخ که صید

از هر خطر ایمن است تا در حرم است

هاتف اصفهانی
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

معشوق، خدا جاذبه اش رهبر ماست

شاهد، دل آگه است و چشم تر ماست

هر دم به خیال دوست پرواز کنم

بالله که شوق [و] ذوق بال [و] پر ماست

سعیدا
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

کوی تو، که رشک گلستان ارم است

تا هست در آن مرغ دلم، محترم است

بیرون چو رود، سزاست خون ریختنش؛

تا در حرم است صید، صید حرم است!!

آذر بیگدلی