عینالقضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثانی - شرطهای سالک در راه خدا
آنکس که هزار عالم از رنگ نگاشت
رنگ من و تو کجا خرند ای ناداشت
این رنگ همه هوس بود یا پنداشت
او بی رنگست رنگ او باید داشت
مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۸
جانا دل مسکین من این کی پنداشت
کز وصل توام امید بر باید داشت
آسوده بدم با تو فلک نپسندید
خوش بود مرا با تو زمانه نگذاشت
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۲۴
آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت
رنگ من و تو کجا برد ای ناداشت
این رنگ همه هوس بود یا پنداشت
او بی رنگ است رنگ او باید داشت
عراقی » لمعات » لمعۀ پانزدهم
آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت
رنگ من و تو کجا خرد؟ ای ناداشت
این رنگ همه هوس بود یا پنداشت
او بیرنگ است، رنگ او باید داشت
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۰
دلبر به گه وداع چون رو برداشت
هر کس که مرا بدید بی جان پنداشت
بگذشت چو برق تیز و خندان و مرا
چون ابر دریده جیب و دامن بگذاشت
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » سایر اشعار » شمارهٔ ۶ - معماها
بیچاره حکیم عمری اندیشه گماشت
تدبیر غنا ز کیمیا می پنداشت
خاک سر کوی فقر را حال چو دید
در حال حکیم کیمیا را بگذاشت
اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۱۸
ساقی دل من که دانه مهر تو کاشت
مهر تو نهفته تا ابد خواهد داشت
دامن مفشان بناز از اهل نیاز
کز دامن تو دست نخواهیم گذاشت