رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۰۴ - علاء الدّولهٔ سمنانی قُدِّسَ سِرُّهُ
گر بنده کنی به لطف آزادی را
به زانکه هزار بنده آزاد کنی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۱ - مختوم نیشابوری قُدِّسَ سِرُّه
از معنی کون چونکه آگاه شدیم
شد جمله جهان صورتِ آگاهی ما
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۷ - اثیر اخسیکتی
درهم شکنی کاسهٔ صد کسری را
تا دستهٔ کوزهٔ گدایی سازی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۸۱ - فیضی تربتی
مامست محبتیم و تو مستِ غرور
فرق است ز مستی تو تا مستیِ ما
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۰۵ - هلالی جغتائی
زنهار زکس وفا مجویید که من
دیدم همه را و آزمودم همه را
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۵ - مجمر اصفهانی رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیه
بر این منگر که باده در دست من است
بر آنکه دهد به دستم بخشا
صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴
دی یارم رفت و شد رقیبش ز قفا
دردا که نداشت آگهی از دل ما
از فکرت همراهی آن دیو و پری
مشکل اگر امروز کشم تا فردا
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳
گویند «وفایی» که علی نیست خدا
او نیست خدا و از خدا نیست جدا
در، دایره ی وجود یکتاست علی
یکتاست از آنکه پیش یکتاست دوتا
صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱
هستی نبود سزای کس غیر خدا
او هستی محض و ما سوا هست نما
در هستی ما شروط هستی نایاب
در هستی حق کمال هستی پیدا
صامت بروجردی » کتاب المواد و التاریخ » شمارهٔ ۵۲ - در مدح حضرت رضا(ع)
ای سرور دین خسرو اقلیم رضا
سلطان خراسان و غریب الغربا
در شان تو این بس که رضا در اعداد
یکسان شده با هزار و یک نام خدا
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۲۳ - رباعی مستزاد
دانی که بود سپیدرو نیکعمل
پیش رفقا؟
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۲۳ - رباعی مستزاد
یا کیست سیهنام در انظار ملل
از حب طلا؟
فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سرودهها » شمارهٔ ۲۳ - رباعی مستزاد
وان محتشمی که میخورد شیر و عسل
بیمحنت پا
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲
ای لطف تو بگشوده بمن باب عطا
ناگفته و گفته حاجتم کرده روا
حاجات دگر کنون مرا در نظر است
بنمای روا به حرمت آل عبا
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
با شانه شبی بگفتم ای عقده گشا
چون شد که شدی ز قید آن طره رها
گفتا که به کار غیرهمت کردم
یعنی که گره گشودم از کار صبا