خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۳
در خانه دلم تنگ شد از تنهائی
رفتم بچمن چو بلبل شیدائی
چون دید مرا سرو، سری جنبانید
یعنی؛ به چه دلخوشی ببستان آئی؟!
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۵
ای شب مگر آن زلف سمن فرسائی
زینسان که شدی بر رخ او سودائی
وی چشمه ی خورشید مگر عین زری
زان روی که از سنگ برون می آئی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۳
چون رخ بنمودی ای بت یغمائی
گشتم چو شکنج طره ات سودائی
در آینه ی روی تو دیدم گفتم
سبحان الله هم بدین زیبائی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۲
مانند فلک نیست جهان فرسایی
هردم کند اندیشه و هر شب رایی
بر چرخ فلک دل منه ای یار از آنک
چون دلبر بی وفاست هر شب جایی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۴
چون رای بلند تو نباشد رایی
مثل رخ خوب تو جهان آرایی
جز درگه تو نیست مرا ملجایی
چون بنده تو را بسیست در هر جایی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۵
دل بستدی از من که کنی دارایی
یا گلشن وصل را شبی آرایی
بردی و به دست غم سپردی زنهار
تا دل دگر از دست کسی نربایی
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۶
از کلبه احزان چو برون فرمایی
وآنگه غم از این دلم مگر بزدایی
افتاده گره به کار من از سر لطف
باشد که گره ز کار من بگشایی
قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵
از آتش عشق تو شدم شیدایی
ای روشنی دیده هر بینایی
هرجا نگرم جمال تو می بینم
ای دوست،از آن سبب شدم هر جایی
ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶
گر تیر به جانب فلک بگشایی
شب خال سیه از رخ مه بربایی
از تیر تو خصم تو کمان پشت شود
گر پشت کمان خود برو بنمایی
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۶
من گرچه نمیزنم دم از دانایی
صاحبنظرم بدیده بینایی
عیش و مزه جهان چشیدم همه عمر
در هیچ نبود لذت تنهایی
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۳
اهلی بدر آ ز گوشه تنهایی
می نوش و بعیش کوش اگر دانایی
در دنیی اگر ز عیش دنیا دوری
دنیا چکنی چکاره دنیایی؟
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱۹ - پیری
هرگز نکند فلک بکس پروایی
رحمی نکند بعاشق شیدایی
بار تو کوه را در آن یارا نیست
کرده ست رقم بنام بی یارایی
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۶
ای در دل هر ذره ز تو سودائی
از مهر جمال تو جهان شیدائی
مست از می وصل تو چنانم که دگر
از هستی خویش نیستم پروائی
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸
ای خامه ورق چون به مداد آرائی
آرای به مدح ملک بطحائی
شاهی که کند در صفت نور رخش
هر بیضهای از زاغ قلم بیضائی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
در خانه دلم گرفت از تنهائی
رفتم به چمن چو بلبل شیدائی
چون دید مرا سر و سهی سر جنباند
یعنی به چه دلخوشی به بستان آئی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
در خانه دلم گرفت از تنهائی
رفتم به چمن چو بلبل شیدائی
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۵
ای غم که مسافر جهان پیمایی
ای تازه نهال چمن رعنایی
گر حال فصیحی از تو پرسند بگوی
در صحبت خلق مرد از تنهایی
کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
ای خاک در تو سرمه بینائی
افسوس که بعد از این جهان پیمائی
لشکر همه در شهر فرود آمد و من
در خانه زین بماندم از بیجائی
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۵
من کرده ام از هر مژده یی دریایی
او ساخته بزم غیر را مأوایی
از بخت بد من است این ورنه کسی
طوفان جائی ندید و دریا جایی
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۵
ای نسخهٔ اصل خوبی و رعنائی
سر چشمهٔ آبروی هر زیبائی
روشن بود از جمال تو هر دو جهان
پنهانی تو ز غایت پیدائی
ای حسن تو مجموعهٔ هر نیکوئی
[...]