ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۲۴
ای خالق ذوالجلال و ای بار خدای
تا چند روم دربدر و جای به جای
یا خانه امید مرا در دربند
یا قفل مهمات مرا دربگشای

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶
از بهر خدای اگر تویی سرو سرای
یکباره ز من باز مگیر ای بت پای
دیدار عزیز کردی ای بار خدای
سیمرغ نهای روی رهی را بنمای

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۰
زانگه که مرا بیافریده است خدای
هر روز فزون بود مرا دانش و رای
گر بفکندم طعنه بدگوی ز پای
بتواند کند کوه را باد ز جای

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱
صد بوسه بدادمش بزیر کف پای
صد خواهش کردم که روی بر بنده نمای
نشنود که بود رأی او دیگر جای
خوبان همه صد روی بوند و یکرای

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴
افکنده و کنده است آن شمع سرای
افکنده کمند و کنده بدخواه ز جای
نوشیده و پوشیده و استاده بجای
پاشیده شبه بر گل و پوشیده قبای

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۰
بر شعر مرا دلیست ای بار خدای
در مدح و ثنای خسرو مدح آرای
می بترکدم دل اندرین تنگی جای
از بهر خدای را دوایی فرمای

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۶
نالنده تر از نایم در قلعه نای
همسایه ماه گشتم از تندی جای
نه طبع مرا به جای و نه دست و نه پای
ای شاه جهان رحم کن از بهر خدای

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۷
چون دید که بر عزم سفر دارم رای
آمد به وداعم آن بت روح افزای
سوگند همی داد که از بهر خدای
ای عهد شکسته در سفر بیش مپای

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱
در کارگه کوزهگری کردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای

خیام » ترانههای خیام (صادق هدایت) » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۷۱
در کارگه کوزهگری کردم رای،
بر پلهٔ چرخ دیدم استاد بهپای،
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر،
از کَلّهٔ پادشاه و از دست گدای!

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۸
پروین و ستارگان گردون پیمای
اندر شب هجر تو نجنبند ز جای
گویی توکه دست هجرت ای بزم آرای
دارد به فسونی هر یکی را بر پای

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۹
افروخته دولت شه عالم رای
ملکافزای است و عدل گستر همهجای
زین دولت عدل گستر ملکافزای
جشم بد خلق دور داراد خدای

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۰
ای رایت و رای تو همایون چو همای
وای نامه و اناما تو رسیده همه جای
گیتی چو سرایی به تو دادست خدای
شاهان جهان تورا غلامان سرای

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۸
جایی که نمودی آن رخ روحافزای
بنمای دلی را که نبردی از جای
ز آنروز بیندیش که بیعلت و دای
خصمی دل بندگان کند بر تو خدای

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۹
با خصم تو از پی تو ای دهر آرای
مهرافزایم گر چه بود کینافزای
ور تیغ دورویه کرد از سر تا پای
خود را چو کمر در دل او سازم جای

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۰
در عشق تو ای شکر لب روح افزای
نالان چو کمانچهام خروشان چون نای
تا چون بر بط بسازیم بر بر جای
چون چنگ ستادهام به خدمت بر پای

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۱
خود را چو عطا دهی فراوان مستای
وز منع کسی نیز مرو نیک از جای
در منع و عطا ترا نه دستست و نه پای
بندنده خدایست و گشاینده خدای

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۷
پایی که مرا نزد تو بد راهنمای
دستی که بدان خواستمت من ز خدای
آن پای مرا چنین بیفکند از دست
وآن دست مرا چنین درآورد ز پای

جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۰
در ساخته بر غم من دیگر جای
ز (آری مگر) ت تعمیه می باشد رای
در باقی کن باوی ور شگم منمای
بر جان من و جوانی خود بخشای

جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲
باز این دل سرگشته هجران پیمای
افتاد بدام عاشقی دیگر جای
احسنت چنین کن ایدل شیفته رای
تا سر ندهی ز دست منشین از پای
