گنجور

 
۱
۲
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

چون بنشینند و مطربان بنشانند

انصاف طرب ز آدمی بستانند

سوزند سپند و نام ایزد خوانند

بر مرکب شیرزاد در افشانند

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰

 

بر من قلم قضا چو بی من رانند

پس نیک و بدش ز من چرا می‌دانند

دی بی من و امروز چو دی بی من و تو

فردا به چه حجتم به داور خوانند

۲ بیت
خیام
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

خصمان ملک چو جغد در ویرانند

دایم همه را همچو مگس میرانند

خود را چو همای از چه قِبَل می‌دانند

کز چشم چو سیمرغ همی پنهانند

۲ بیت
امیر معزی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۹

 

بر درگه وصل یار سرهنگانند

بی سیمان را ز در برون می رانند

در صدر وصال او گرم ننشانند

آخر دل خسته را ز من نستانند

۲ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹

 

این رافضیان که امت شیطانند

بی‌دینانند و سخت بی‌ایمانند

از بس که خطا فهم و غلط پیمانند

خاقانی را خارجی می‌دانند

۲ بیت
خاقانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱

 

مردان رهت که سرّ معنی‌ دانند

از دیدهٔ کوته نظران پنهانند

این طرفه تر است، هر که حق را بشناخت

مؤمن شد و خلق کافرش می‌خوانند

۲ بیت
باباافضل کاشانی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸

 

آنان که مقیم حضرت جانان اند

یادش نکنند و بر زبان کم رانند

و آنان که مثال نای، باد انبان اند

دورند از او، از آن به بانگش خوانند

۲ بیت
باباافضل کاشانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۴۷

 

آنها که زاصل عقل سرگردانند

بر آتش خشم آب حلم افشانند

در جُستن نقطهٔ وفا چون پرگار

پابرجایند اگر چه سرگردانند

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السابع: فی خصال الحمیده عن العقل و العلم و ما یحذو جذو هذا النمط » شمارهٔ ۱۱

 

در عالم اگر زاهد اگر رهبانند

در مسجد و در دیر تو را می خوانند

کس بر سر رشتهٔ حقیقت نرسید

وآنها که رسیده اند سرگردانند

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۶۸

 

نظمی که به راستی چو وحی اش دانند

نتوان کردن به شعر او را مانند

فرق است میان آنک از خود گویی

یا آنک زدیوان کسانش خوانند

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵

 

هر کتب خرد، که هست، اگر برخوانند

در پردهٔ اسرار شدن نتوانند

صندوقچهٔ سر قدم بس عجب است

در بند و گشادش همه سرگردانند

۲ بیت
عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶۳

 

آنجا بنشین که همنشین مردانند

تا دود کدورت ترا بنشانند

اندیشه مکن به عیب ایشان کایشان

زانبیش که اندیشه کنی میدانند

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳۰

 

سر مستان را ز محتسب ترسانند

شد محتسب مست همه میدانند

این مردم شهر ما اگر مردانند

این مستان را چرا گرو نستانند

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱۳

 

مردان رهت که سر معنی دانند

از دیدهٔ کوته نظران پنهانند

این طرفه‌تر آنکه هرکه حق را بشناخت

مؤمنشد و خلق کافرش میخوانند

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۶

 

من بندهٔ آن قوم که خود را دانند

هردم دل خود را ز علط برهانند

از ذات و صفات خویش خالی گردند

وز لوح وجود خود اناالحق خوانند

۲ بیت
مولانا
 

مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت

 

آنهاکه محققان و ره بینانند

احوال تو را یکان یکان می دانند

لیکن به کرم پردە ی کس ندرانند

زان سان که زمانه میرود، می رانند

۲ بیت
مولانا
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

آنها که ز سودای تو سرگردانند

آشفته و شوریده و بی سامانند

در طلعت زیبای تو حیرانانند

حیرانانند و تا بحی میرانند

۲ بیت
قاسم انوار
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳

 

گاه از همه وجه طامعم می‌دانند

گاه از همه باب حاتمم می‌دانند

می‌آمی‌زند راستی را به دروغ

آنها که زبان به این و آن می‌رانند

۲ بیت
محتشم کاشانی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

گهیت از رفتگان تاریخ خوانند

گه از آینده اخبارت رسانند

۱ بیت
شیخ بهایی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۹۷

 

اشراق بر این طاق که چرخش خوانند

نقش بنگاریم که مردان دانند

یعنی ز جهان زنده پا افشانیم

ز آنسان که زخاک مرده دست افشانند

۲ بیت
میرداماد
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۸